اشعار شهادت حضرت امام سجاد (ع)

ای به عبّاد این جهان استاد
ای ملقب به سید سجاد
ای نبی را تو بهترین فرزند
ای علی را تو برترین اولاد

ای به عبّاد این جهان استاد
ای ملقب به سید سجاد
ای نبی را تو بهترین فرزند
ای علی را تو برترین اولاد

عید فطر است و اول شوال
نور عشق است و شور و جذبه و حال
بهر توفیق درک ماه خداست
قلبها از نشاط، مالامال
جشن قرآن و جشن غفران است
عید اسلام و روز فخر و جلال
فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی
بنده همان بنده، خدا مثل همیشه
از ما توسل از تو لطف و دست گیری
آقا همان آقا، گدا مثل همیشه
ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی
مثل همیشه باز هم ستار بودی
گرچه پرم وا میشود با ذکر استغفارها
پرواز دشوار است با سنگینی این بارها
گرچه تو خوبی من بدم هربار گفتی آمدم
توفیق پیدا کردم از فیض نگاه یارها
صد بار گفتم عاقبت یک بار تویه میکنم
آخر نمی آید چرا یک بار، این یک بارها
احیا گذشت و شب دیدار نیامد
این جمعه هم از دست شد و یار نیامد
دل خون شد و یوسف سر بازار نیامد
بس دیده به ره مانده و دلدار نیامد
چشمان به ره مانده سراغ از که بگیرند
وقت است که جامانده ز هجر تو بمیرد
عمرم همه را تباه کردم چه کنم
پرونده خود سیاه کردم چه کنم
تو عفو کنی از کرمت اما من
از این که تو را گناه کردم چه کنم
میسوزم از شرار نفس های آخرت


.bmp)
من بنده وا مانده ام
از قافله جا مانده ام
تنهای تنها مانده ام
بنشین از گناه گریه کنیم
مثل ابر سیاه گریه کنیم
رو به مرگم خودم نمی دانم
شاید آخرین ماه رمضون باشه،شاید لیلةالقدر رو هم نبینم
رو به مرگم خودم نمی دانم
برگ زردم خودم نمی دانم
دستهایم پر است از آتش
باز هم دل خور است از آتش


من بنده وا مانده ام
از قافله جا مانده ام
تنهای تنها مانده ام
بنشین از گناه گریه کنیم
مثل ابر سیاه گریه کنیم
رو به مرگم خودم نمی دانم
شاید آخرین ماه رمضون باشه،شاید لیلةالقدر رو هم نبینم
رو به مرگم خودم نمی دانم
برگ زردم خودم نمی دانم
دستهایم پر است از آتش
باز هم دل خور است از آتش


هر که دارد سر سودای خدا بسم الله
هر که دارد غم مهمانی ما بسم الله
میزبانان سحر منتظر مهمانند
هر که خواهد سحر اهل بکا بسم الله
چشمه ی آب حیات است مناجات سحر
هر که دارد طلب آب بقا بسم الله

ای آن که در فضای دعا می خری مرا
تا اوج وصل حضرت خود می بری مرا
مثل همیشه با نظر رحمتت ببخش
حال دعا و زمزمۀ بهتری مرا
حال قنوت و حال بکا حال بندگی
کن مرحمت ز عاطفۀ کوثری مرا

سلام ماه مبارک سلام ماه خدا!
سلام ماه پذیرایی خدا از ما
سلام شهر طهورای ساکنان زمین
سلام چشمه ی تنزیه عالم بالا
ببین به سوی تو قرآن به دست آمده ام
سلام شهر تلاوت، سلام ماه دعا

ای معلم
ای معلم ای سراپا عشق و شور
نام تو گلواژه فرهنگ نور
تو عقیق سرخی و جام بلور
می برم نام تو را من با غرور
ای کلامت آیت سحر مبین
مهر جانت روشنی بخش زمین
خاتمت دارد جهان زیر نگین
با همای بخت باشی تو قرین
ای معلم ای گل یاس خدا
ای وجودت شمع بزم جمع ما
شغل تو شغل شریف انبیا
نام تو ورد زبانم هر کجا
ای معلم گل بود همتای تو
عرش اعلی مسکن و ماوای تو
کس نگیرد در دل من جای تو
برگ سبز شعر من در پای تو
|
این قامت رعنایت رعنا نمیماند این صورت زیبایت زیبا نمیماند غوغا مکن مغرور غوغا نمیماند پیمانه چو پر گردد دنیا نمیماند چون دولت مسرورت بر پا نمیماند آن کس که به حق پیوست تنها نمیماند جز عشق خدا عشقی بر جا نمیماند |
| مرغ باغ ملكوت... |
روزها فكر من اینست و همه شب سخنم كه چرا غافل از احوال دل خویشتنم از كجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود؟ به كجا میروم آخر ننمایی وطنم؟ ماندهام سخت عجب، كز چه سبب ساخت مرا؟ یا چه بودست مراد وی، از این ساختنم؟ خُنك آن روز كه پرواز كنم تا برِ دوست به امید سر كویش، پَر بالی بزنم كیست آن گوش، كه او میشنود آوازم؟ یا كدامین كه سخن مینهد اندر دهنم من به خود نامدم اینجا، كه به خود باز روم آنكه آورد مرا، باز برد تا وطنم مرغ باغ ملكوتم، نیم از عالم خاك چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم |
| شمس تبريزي(مولانا) |


|
گر شاخ بقا ز بيخ بختت رست است |
|
ور بر تن تو عمر لباسي چست است |
|
در خيمه تن كه سايبانيست ترا |
|
هان تكيه مكن كه چارميخش سست است |

