مناجات با خدا


خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن

نده جواب مرا، لااقل جواب مکن

تمام خواسته هایم برای نفسم بود

دعای من که دعا نیست، مستجاب مکن

صدا بزن که سحرها کمی بلند شوم

مرا به وقت مناجات غرق خواب مکن

همین که ترس برم داشته خودش کافی ست

تو با عتاب دلم را پر اضطراب مکن

عتاب کردن تو بدتر از جهنم هست

جهنمم ببر اما دگر عتاب مکن

چقدر جار زدم من که "دوستم داری"

بیا مقابل مردم مرا خراب مکن

خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم

زیاد روی من و توبه ام حساب مکن

اگر که عبد نبودم نجف نمی رفتم

مرا به خاطر شاه نجف عذاب مکن

سوا نکن که همه با همیم جان حسین

همه غلام حسینیم انتخاب مکن

===================

مناجات با خدا


ای آن که در فضای دعا می خری مرا

تا اوج وصل حضرت خود می بری مرا

مثل همیشه با نظر رحمتت ببخش

حال دعا و زمزمۀ بهتری مرا

حال قنوت و حال بکا حال بندگی

کن مرحمت ز عاطفۀ کوثری مرا

آئینۀ جمال خودت را نشان بده

مَن اَظهَر الجَمیل، نما حیدری مرا

لطف شماست خوانده مرا ور نه ای کریم!

شایسته نیست این سمت نوکری مرا

هر گاه حال توبه مرا دست می دهد

گویم که هست این گنه آخری مرا

ای کاش پای لنگ مرا سنگ می زدی

تا می زدود رنگ خطا باوری مرا

تنبیه می کنی بکن اما خودت بزن

هرگز نده به دست کس دیگری مرا

شش گوشۀ حسین دلم را ربوده است

یعنی دوباره کرده علی اکبری مرا

======================

مناجات با خدا-زمزمه

من بنده تو هستم، عهد تو را شکستم

پروندۀ سیاهم، مانده به روی دستم

عبد فراری‌ات را، دلخون نمی‌کنی تو

از خانه‌ات گدا را، بیرون نمی‌کنی تو

یا ربی یا الهی!

دل با صفا نکردم، از تو حیا نکردم

بر توبه‌نامه‌ی خود، اصلاً وفا نکردم

شرمنده‌ام نبردی، هرگز تو آبرویم

تا که اجازه دادی، با تو سخن بگویم

یا ربی یا الهی!

پیش تو سر به ‌زیرم، حب تو در ضمیرم

آیا شود که روزی، از عشق تو بمیرم

ممنونم از عطایت، دادی به من لیاقت

بار دگر ببینم، این سفرۀ ضیافت

یا ربی یا الهی!

من سائل تو هستم، کی می‌دهی جوابم

زهرا گرفته دستم، کی حق کند عذابم؟

دل خانه‌ی علی شد، مستانه‌ی علی شد

شیعه ز روز اول، دیوانه‌ی علی شد

یا ربی یا الهی!

دل شد حریم جانان، هر دم شدم پریشان

عقده ز دل گشودم، ناله زدم حسین جان

عبد حریم عشقم، شیدای عالمینم

ای عاقلان بدانید، دیوانه‌ی حسینم

یا ربی یا الهی!

=================

مناجات با خدا-رمضان نامه

رمضان آمده تا پاک ز عصیان گردیم

رمضان آمده مأنوس به قرآن گردیم

رمضان آمده تا لحظه ی افطار و سحر

بر سر سفره ی اطعام تو مهمان گردیم

رمضان آمده با ذکر الهی العفو

خالق فاطمه را دست به دامان گردیم

رمضان آمده از نفس و هوی دور شویم

لحظه ای هم که شده دور ز شیطان گردیم

رمضان آمده بیماری دل خوب شود

در شفاخانه ی رحمان همه درمان گردیم

رمضان آمده با داشتن جوع و عطش

دور از معصیت و شهوت و طغیان گردیم

رمضان آمده تا جامه ی تقوا پوشیم

چند روزی به دل خویش نگهبان گردیم

رمضان آمده خود را بشناسیم همه

زیر سنگ محک روزه نمایان گردیم

رمضان آمده تا طعم عطش را بچشیم

لحظه ای معتکف حضرت عطشان گردیم

رمضان آمده تا روضه بخوانیم سحر

در عزاخانه ی ارباب پریشان گردیم

رمضان آمده یادی ز لب یار کنیم

از غم چوب جفا چشمه ی جوشان گردیم

=====================

مناجات با خدا

یا رب گناهکارم و آلوده دامنم

تو چاره‌ساز و از همه بیچاره‌تر منم

مأیوس از عنایت و لطف تو نیستم

با این همه گناه که باشد به گردنم

صد بار توبه کرده و توبه شکسته‌ام

این بار توبه کردم از این توبه ‌کردنم

شیطان هماره دشمن من، تو همیشه دوست

من دوست را نهاده، به دنبال دشمنم

بگذشت عمر و برزخ من می‌شود شروع

از لحظه‌ای که روح جدا گردد از تنم

ای مرگ مهلتی که در این تنگنای وقت

دست دعا به دامن آل عبا زنم

خواهی اگر گناه مرا بر رُخم کشی

بهتر که خویش را به جهنّم بیفکنم

کردم گناه و توبه شکستم هزار بار

یکدم نشد که سر عوض توبه بشکنم

دریا حریف نیست که پاکم کند دگر

باید شود به خون جگر پاک، دامنم

«میثم» همیشه بوده به عفوت امیدوار

کی با چنین امید شود نار مسکنم؟

 ==================

مناجات با خدا-اخلاقی


ببینید ببینید هلال رمضان را

برون ریزید از دل همه ظن و گمان را

بمویید و برویید، بجویید و بپویید

بشویید عیان را و ببویید نهان را

چرا درد دل خویش نگفتیم به دلدار

چرا چاره نکردیم پریشانی جان را

برون آورد ای کاش یکی واقعه ناگاه

از این وحشت اوهام جهان نگران را

کدورت بزداییم، تباهی بتکانیم

علاجی بتوانیم مگر زخم زبان را

ببین در به درانیم رها در شب بی ماه

اگر دست نگیرند من و گمشدگان را

عزیزا به هم آییم که سفیانی دوران

به هم ریخته امروز زمین را و زمان را

دگر نوبت مهدی ست درآییم به میدان

مگو لشکر دجال گرفته ست جهان را

====================

امام زمان(عج)-مناجات در ماه رمضان


بر پا شده حسینیه ای از دعا بیا

یک شب کنار سفرۀ شب های ما بیا

من خسته ام از این همه توبه از این شروع

امشب برای توبۀ از توبه ها بیا

از معرفت تهی ام و از مصلحت پُرم

تا زیر و رو شَوَم ز قدوم شما بیا

یادش به خیر صحن رضا داد می زدم

آقا نشسته ام در ایوان طلا بیا

ای منتقم اگر که نشد تا ببینمت

وقت سحر زیارت پایین پا بیا

وقتی کنار پنجره فولاد می روم

آن جا میان روضۀ دارالشفا بیا

می خوانمت که بین ابوحمزه بشنوم

نذرت قبول یک سفر کربلا بیا

===================

امام زمان(عج)-مناجات


شنیده می شود از دورها صدای كسی (علیه السلام)

پرید مرغ دلم باز در هوای كسی (علیه السلام)

همان كسی كه از آغازِ ابتدا بوده است

و جز خدا نبرد پی به انتهای كسی (علیه السلام)

همان كسی كه پر است از فراق و... صدها حیف

كسی نیامده انگار آشنای كسی (علیه السلام)

من از شلوغی دور و برش یقین كردم

كه هست شد، همه هستی فقط برای كسی (علیه السلام)

ركوع كردم و دیدم كه بین نافله ها

نخواسته، سر من خم شده به پای كسی (علیه السلام)

اگر چه خسته ام و دل شكسته ام، اما...

پناه برده دلم زیر بال های كسی (علیه السلام)

هزار و یك صد و چندی خزان گذشت؛ افسوس

خبر نیامده از حال و ماجرای كسی (علیه السلام)

خدا كند كه بیاید و گرنه می ترسم

در این زمانه نشیند كسی به جای كسی (علیه السلام)

نوا و ناله ناحق اثر نخواهد كرد

مگر كه رحم كند حق، به ربنای كسی (علیه السلام)

وضو گرفته ام و چشم در افق دارم

شنیده می شود از دورها صدای کسی (علیه السلام)

=============================

امام زمان(عج)-مناجات

قسمتم هست اگر دست به دامان بردن

خوش تر آن است که بر دامن یاران بردن

پیش تر حال مرا جام جهان بینت دید

نزد ارباب چرا «زیره به کرمان» بردن؟

از من آلوده شدن، نار شدن، عار شدن

از شما آب شدن، دست به دندان بردن

یوسف! آتش زده بر جان برادرهایت

دست بر حلقۀ آن چاه زنخدان بردن

دست بر موج هلاکم مده از کشتی خویش

با سرانگشت بر آن سیل خروشان بردن

کارَت این است به هر شانه به گیسو با ما

«کسب جمعیّت از آن زلف پریشان» بردن

×××

هر کجا مرکب دل سوی تو منزل گیرد

میهمان تو به هر شهر و دیارم مولا1

....

اقتباسی از:

نزیلُک حَیثُ مَا اتَّجَهَت رکابی

و ضَیفُکَ حیثُ کنتُ منَ البلاد

==================

امام زمان(عج)-مناجات


دلتنگی مرا به تماشا گذاشته است

اشكی كه روی گونۀ من پا گذاشته است

همزاد با تمامی تنهایی من است

مردی كه سر به دامن صحرا گذاشته است

این كیست این كه غربت چشمان خویش را؟

در كوله‌بار خستگی‌ام جا گذاشته است

این كیست این كه این همه دل‌های تشنه را؟

در خشك سال عاطفه تنها گذاشته است

خورشید چشم اوست كه هر روز هفته را

چشم انتظار مشرق فردا گذاشته است

======================

مناجات با خدا


یا ایّها الکریم ببین بی بضاعتم

مهمان نامناسب ماه ضیافتم

دیدم که بار رحمت عام است آمدم

هرگز به روی من نزدی بی لیاقتم

لطف تو بود این که مرا پرده در نمود

با عفو خویش بس که نمودی بد عادتم

رحمت اگر مرا نخرد وضع من بد است

دل خوش نمی شوم به همین خرده طاعتم

من در خور مقام تو کاری نکرده ام

پس بیشتر ز طاعت خود در خجالتم

گر همنشین من نشوی می روم ز دست

حالا که آمدم بِرَهان از ضلالتم

کار مرا مقایسه با اهل دل مکن

چون در خورِ قیاس نباشد عبادتم

یک سال منتظر شدی و من نیامدم

یک بار هم گله نکنی از رفاقتم

رحم است بر غلام چو تسلیم می شود

حاشا اگر کنی به گناهم عقوبتم

گفتم حسین توبۀ من هم قبول شد

مثل همیشه می کند آقا شفاعتم

====================

مناجات با خدا-رباعیات

گر از میِ عفو خود سبویم بدهی

آبی به نهال آرزویم بدهی

با این همه رو سیاهی ای بنده نواز!

من آمده ام که آبرویم بدهی

×××

حاشا که نظر به بی پناهی نکنی

رحمی به گدای رو سیاهی نکنی

ما تشنۀ یک نگاه پُر مهر توایم

امشب نکند به ما نگاهی نکنی

×××

مسکین پناهندۀ تو آمده است

این عبد سرافکندۀ تو آمده است

بگشای در رحمت خود را کامشب

آلوده ترین بندۀ تو آمده است

================


 

دل من فرصت مستی است بیا

نوبت عهد الستی است بیا

در میخانه دوباره وا شد

موسم مستی بی پروا شد

مست شو تا به سحر هروله کن

سعی کن سعی خودت را یله کن

یله از غیر خدا شو دل من

عشق و ایمان و صفا شو دل من

گوش کن نغمه ی "شهر رمضان

الذی انزل فیه القرآن"

فصل زیبای مناجات رسید

با خدا وقت ملاقات رسید

فصل گل کردن آیات حضور

وقت پرواز دل از شب تا نور

وقت آدم شدن و ناب شدن

هم نفس با شب و محراب شدن

سفره ی رحمت حق گسترده است

از فلق تا به شفق گسترده است

جوشن و ذکر و توسل زیباست

جوشش فیض و تفضل زیباست

رمضان ماه خدا ماه علی است

محرم زمزمه و آه علی است

سجده در خون چه تماشایی بود

سحر وصل چه رؤیایی بود

"ربی الاعلی " می گفت علی

در اشک از مژه می سفت علی

سرخ شد چهره ی آئینه ی او

شد روا حاجت دیرینه ی او

استجابت گل نجوایش شد

راهی روضه ی زهرایش شد ...

مرکب ثانیه ها می گذرد

رمضان است هلا ! می گذرد

در تب جرم و خطا سوخته ام

چشم بر لطف خدا دوخته ام

به دل خسته ی مولا یا رب

به نماز شب زهرا یا رب

سوخته حاصل ما را دریاب

به نگاهی دل ما را دریاب