خولی» در شهادت امام حسین (ع) و بریدن سر مبارك ایشان دست داشت و «عمرو بن حجاج» در كربلا با سوارانش، آب را بر امام حسین (ع) و یارانش بست و با عباس (ع) جنگید و در روز عاشورا سپاهش را بر ضد امام حسین (ع) تحریك كرد.
 
سرنوشت قاتلین امام حسین علیه السلام
 
 
تاریخ از قاتلان امام حسین (ع) به عنوان شقی‌ترین و بی‌رحم‌ترین افراد یاد می‌كند. افرادی كه به طمع درهم و دینار و در بالاترین حالت، حكومت ری و بر تن كردن قبای حكمرانی بر گروهی از مردمان، خون فرزند رسول گرامی اسلام (ص) را كه به خون خدا «ثارالله» تعبیر شده است، ریختند.
با خبر شدن از سرنوشت این افراد پست و دون‌مایه بعد از جنایاتی كه در كربلا و عاشورای حسینی انجام دادند، موضوعی است كه كنجكاوی مسلمانان و به خصوص شیعیان و دوست‌داران اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را برانگیخته است.
در این سلسله گزارش، سرنوشت «یزید بن ‌معاویه»، «عبیدالله ‌بن‌ زیاد»، «عمر بن سعد»، «شمر بن‌ ذی‌‌الجوشن»، «عمرو بن‌ حجاج»، «حرملة‌ بن ‌كاهل»، «خولی‌ بن‌ یزید»، «سنان‌ بن‌ انس»، «زرعه»، «قیس ‌بن ‌اشعث»، «عبدلله ‌بن ‌عقبه»، «عبدالله ‌بن‌ ابی‌‌حصین»، «عبدالرحمان ‌بن ‌ابی ‌خشكاره بجلی» و «حصین‌ بن‌ نمیر» با استفاده از مستندات دانشنامه 14 جلدی امام حسین (ع) بیان می‌شود و بخش هفتم نیز مربوط به خولی و عمرو بن حجاج است كه یكی از آنها سر امام حسین (ع) را از كربلا به كوفه برد و یكی دیگر آب را بر امام حسین (ع) و یارانش بست.

* خولی

خولی بن یزید اصبحی اِیادی دارِمی، در شمار سپاه و تیراندازان عمر بن سعد بود. در زیارت نامه شهدا و منابع تاریخی، به او نسبت داده شده كه تیرهایی را به سوی عثمان (پسر امیرمؤمنان (ع) و برادر ابوالفضل العباس) پرتاب كرد و او بر اثر تیر وی و تیر دیگری كه شخصی از قبیله بنی‌ابان پرتاب كرد، به شهادت رسید.
وی را قاتل جعفر بن علی (ع) هم شمرده‌اند؛ اما بیشتر منابع تاریخی، كشته شدن جعفر بن علی را به هانی بن ثُبَیت حضرمی نسبت داده‌اند.
خولی، در شهادت امام حسین (ع) و بریدن سر مبارك ایشان نیز دست داشت. او به همراه حُمَید بن مسلم اَزدی، سر مبارك امام حسین (ع) را برای عبیدالله بن زیاد به كوفه برد. او شب هنگام به كوفه رسید و سر امام (ع) را در خانه‌اش گذاشت و چون همسرش از ماجرا باخبر شد، با وی دشمن گشت. از این رو، در قیام مختار، وقتی مأموران مختار، وارد خانه خولی شدند، وی مخفیگاه او را به آنان نشان داد.
مأموران، خولی را دستگیر كردند و او را به سوی مختار می‌بردند كه مختار، آنها را از میانه راه برگرداند و فرمان داد كه او را در خانه خودش بكشند.
پس از كشته شدن خولی، مختار، جسد او را آتش زد و آن قدر ماند تا جنازه‌اش به خاكستر تبدیل شد و سپس بازگشت.
آنچه در پی می‌آید، گزیده‌ای از شرح حال و عاقبت خولی است كه در كتاب‌های معتبر تاریخی شیعه و سنی آمده است.

«المزار الكبیر» در «زیارت ناحیه»: سلام بر عثمان، پسر امیر‌مؤمنان (ع) و همنام عثمان بن مظعون! خدا لعنت كند خولی بن یزید اصبحی ایادی دارمی را كه او را با تیر زد!

«تاریخ الطبری» به نقل از موسی بن عامر: مختار، مُعاذ بن هانی بن عَدیِ كندی، برادرزاده حجر، و نیز ابو عَمره، فرمانده نگهبانانش را اعزام كرد. آنان رفتند و خانه خولی بن یزدی اصبحی را كه سر حسین (ع) را همراه خود آورد، محاصره كردند.
او در خروجی خانه پنهان شد. معاذ به ابو عمره دستور داد كه خانه را جستجو كنند. زن خولی، به سوی آنان رفت. آنها به وی گفتند: همسرت كجاست؟
گفت: نمی‌دانم كجاست. و با دست به خروجی اشاره كرد. آنان وارد شدند و او را پیدا كردند، در حالی كه روی سرش سبد خرمایی گذاشته و زیر آن، پنهان شده بود. پس او را بیرون كشیدند.
مختار در كوفه گردش می‌كرد و سپس در پی یارانش روان شد، كه ابوعمره، پیكی را به سوی او فرستاد. مختار در كنار خانه ابوبلال از پیك، استقبال كرد ـ و عبدالله بن كامل هم با مختار بود ـ پیك، ماجرا را به مختار گفت و مختار به سمت آنان به راه افتاد و آنان از او استقبال كردند. مختار، خولی را برگرداند و او را در كنار خانواده‌اش كشت و آتشی خواست و خولی را با آتش سوزاند و از پیش او نرفت تا به خاكستر تبدیل شد. آن‌گاه بازگشت.
زن خولی، عیوف دختر مالك بن نهار بن عقرب، از طایفه حضر موت بود و از وقتی خولی، سر حسین (ع) را آورد، با او دشمن شده بود.

* عمرو بن حجاج

عمرو بن حجاج بن عبدالله بن عبدالعزیز بن كعب مَذحِجی زبیدی، از سران كوفه و شوهر خواهر هانی بن عروه بود. وی از جمله كسانی بود كه برای امام حسین (ع) نامه نوشت و ایشان را به كوفه دعوت كرد؛ ولی پس از اندك زمانی، تغییر موضع داد و از یاران ابن زیاد شد، تا جایی كه ابن زیاد، او را به فرماندهی جناح راست سپاه عمر بن سعد در كربلا برگزید. او در كربلا با سوارانش، آب را بر امام حسین (ع) و یارانش بست و با عباس (ع) جنگید و در روز عاشورا سپاهش را بر ضد امام حسین (ع) تحریك كرد.
او راه چیره شدن بر یاران دلیر و جنگجوی امام حسین (ع) را سنگباران كردن آنان و تاختن یكباره بر آنها، و نه مبارزه و درگیری تن به تن دانست و این نقشه را با موافقت عمر بن سعد، عملی ساخت و خود با لشكرش بر جناح چپ لشكر امام (ع) ـ كه فرماندهی آن با مسلم بن عوسجه بود ـ یورش برد و مسلم در این یورش، نقش بر زمین شد.
عمرو بن حجاج در روز عاشورا به امام حسین (ع) توهین كرد و ایشان را «خارجی (خارج شده از دین)» نامید. او پس از واقعه عاشورا، از جمله حاملان سرهای شهدا به كوفه بود.
عمرو، سرانجام، در قیام مختار، فرار كرد و بنا به گزارشی، به نفرین امام حسین (ع) گرفتار شد و از شدت تشنگی، در بیابان، هلاك گردید و بنا به گزارشی دیگر، در دو راهی كوفه و بصره ناپدید شد و دیگر هیچ كس، او را ندید.
آنچه می‌خوانید، مباحثی است كه درباره عمرو بن حجاج در كتاب‌های معتبر تاریخی شیعه و سنی آمده است.

«نسبُ مَعَدّ»: عمرو بن حجاج بن عبدالله بن عبدالعزیز بن كعب، از اشراف قبیله مذحج در كوفه بود.

«تاریخ الطبری» به نقل از عامر شعبی، در یادكرد قیام مختار: عمرو بن حجاج زبیدی ـ كه از حاضران در صحنه كشته شدن حسین (ع) بود ـ از خانه بیرون آمد و سوار بر مركبش شد و رفت و راه شَراف و واقصه را در پیش گرفت و تاكنون دیده نشده و معلوم نشد كه زمین، او را بلعید و یا به تیر آسمانی (غیبی)،‌ گرفتار آمد.

«البدایة و النهایة» در بیان رخدادهای سال 66 هجری: عمرو بن حجاج زبیدی ـ كه از جمله حاضران در صحنه كشته شدن حسین (ع) بود ـ گریخت و معلوم نشد كه به كدام سرزمین رفت.

«البدایة و النهایة»: یاران عمر بن سعد، مانع دستیابی یاران حسین (ع) به آب شدند. در گردان آنان، عمرو بن حجاج بود و حسین (ع) آنها را به دچار شدن به تشنگی، نفرین كرد. این مرد، از شدت تشنگی مرد.

«الاخبار الطوال»: عمرو بن حجاج ـ كه از سران قاتلان حسین (ع) بود ـ گریخت و قصد عزیمت به بصره را داشت كه از سرزنش بصریان ترسید و راهش را به سوی سَراف، كج كرد. ساحل نشینان، به وی گفتند: از پیش ما برو كه ما از مختار، بیمناكیم.
او هم از پیش آنها رفت و آنان خود را سرزنش كردند و گفتند: كار بدی كردیم!
پس عده‌ای از آنها سوار بر مركب‌هایشان در جستجوی وی برآمدند تا وی را برگردانند؛ ولی او وقتی آنها را از دور دید، گمان كرد كه یاران مختارند. پس به بی‌راهه‌ای در ریگستان، به جایی به نام بُیَیضه روی آورد و این، در هوایی بسیار داغ بود. بییضه در میان آبادی‌های بنی كلب و بنی طَی قرار داشت. او در آن جا اندكی خوابید و تشنگی، او و همراهانش را از پی درآورد.