چه خوب شد عرفه دلبرم صدایــم کرد

خدا به خاطر ارباب این عطایـــم کرد

به دامن جبل الرحمه پا به پای حبیـب

به آستان رفیع دعا رهایـــــــم کرد

چه فرصتی که به همراه کروان حسین

مسافر سفر دشت نینوایــــــــم کرد

زسعی مروه و سعی صفا عــــبورم داد

به طوف حج حقیقی دل آشنایـم کرد

چه منتی که در این روز معرفت،اربـاب

به خوان نعمت العفو خود گدایــم کرد

منی که هیچ نبودم به شی مذکــوری

به حب فاطمه شایسته ثنایم کـــــرد

به افتخار علی ره به بام هــــــم داد

که هم نشین تمام فرشته هایــم کرد

ز گریه حوله احرام دلبرم خیس اسـت

صدای ناله ارباب مبتلایم کـــــــرد

همه به حال دعای حسین می گـریند

نوای یارب زینب پر از نوایــــم کرد

به دیده اشک مناجات کئکان زیباست

زگاهواره خود کودکی ندایم کــــــرد

علی اکبر و طعم فراز های دعـــــــا

به شیوه های دعا خواندن آشنایم کرد

به اشک چشم علمدار کاروان سوگــند

حسین بود که دلداده خدایم کـــــرد

همان حسین که با جلوه کرامت خــود

کرم نمود و صدا سوی خیمه هایم کرد

بدون اذن خودش کربلا نمی آیـــــم

ز درد با که بگویم که کربلایم کـــرد

خوشم از آنکه بگویم به دوستان شهید

حسین عاقبت از عشق خود فنایم کرد

حاج محمود ژولیده

=============================================

ای منی ای سرزمین اهل دل       ای زاشك زائرت دریا خجل
ای منی ای كعبه عشق و وفا     ای منی ای مكتب صدق و صفا
ای منی ای مركز وصل اله     ای به خیل عاشقان میعادگاه
ای منی ای وادی افروخته        ای زآه خسته دل ها سوخته

 

ای منی ای آفتاب نور عشق     ای منی ای گام گامت طور عشق
ای منی ای محفل قرب خدا       ای زمن كرده منیت را جدا
ساكنانت ساكن قرب خدا     عاشقانت عاشق روی حقند
در كجای دامنت ای خاك پاك    مصطفی صورت نهاده روی خاك
می رسد بر گوش ،‌از این سرزمین      بانك لبیك امیرالمؤمنین
خاك اه دل ، تو صحرا بوده ای      شاهد العفو زهرا بوده ای
در كدامین خیمه ، ای صحرای راز      با خدا كرده حسین راز و نیاز؟
ای كشیده در تو با امر جلیل      كارد بر حلق پسر دست خلیل
دامن خشكت به از باغ گلیست     خرم از اشك حسین ابن علیست
در كجای دامنت از هر دو عین       بوده جاری در دعا اشك حسین؟
كعبه جان قبله دل ها كجاست        خیمه گاه یوسف زهرا كجاست
خاك تو باعطر جان آمیخته       بس كه در آن اشك زهرا ریخته
دوست دارم رو در آن صحرا كنم     جستجوی یوسف زهرا كنم
یاد رویش رو به مسلخ آورم    تا چو قربانی جدا گردد سرم
او نهد پا بر سر بریده ام      بر تن در خاك و خون غلطیده ام
اوست صحرای بلا قربانگهش      بلكه هفتاد و دو قربان همرهش
او به جای موی سر ، سر می دهد         قاسم و عباس و اكبر می دهد
حج او داغ جوانان دیدن است      دور نعش اكبرش گردیدن است
مسلخ او خاك گرم كربلاست     موقف او زیر سم اسب هاست
سعی حج او صفا لا خنجر است     مروه اش قبر علی اصغر است
كعبه اش خون ، زمزمش اشك شب است     در قفایش ناله های زینب است
او رود حجی كه قربانش كنند         دریم خون سنگ بارانش كنند
سجده اش از صدر زین افتادن است        بوسه از حنجر به خنجر دادن است
تا كند در موج خون با حق صفا          سردهد بر دوست اما از قفا

==========================================

تنگ غروب و ساحلِ شور و نواي عرفه
شكسته كشتي دلم، به ناله هاي عرفه
بر پرِ سجاده‌ي دل، گره نشسته، وا نما
اي گل سجاده نشين، به يك دعاي عرفه

 

به روي خاك بسته‌ام، تيمم نيايشي
تو را قسم اشارتي، بر اين گداي عرفه
دخيلِ بندِ خيمه‌ي عزيزِ آل كوثرم
شفا بده مريض را، تو اي شفاي عرفه
قسم به جد اطهرت، قسم به اشك مادرت
به هر نفس بخوانمت، به نغمه‌هاي عرفه
رها نمي‌كنم تو را، غريب دشتِ زمزمه
من و غروبِ قسم و تو و خداي عرفه
چه كرده‌اي تو با دلم، در اين نسيمِ واپسين
به روضه‌اي مهار كن! تو عقده هاي عرفه

==================================

آئينه‌ در كنارِ
يك قافله بلورش
شكوه به سنگ مي‌كرد
او داشت با دعايش
پندي به مردمان
صد حال و رنگ مي‌كرد
سر بندِ هر نوايش
ذكر خداي منان
گويي كه قبل رفتن

احساسِ جنگ مي‌كرد
او داشت با چنين كار
از عاشقانِ كويش
از همراهان عاشق
رفع درنگ مي‌كرد
آن دور، دشمن او
از اين همه پليدي
احساسِ ننگ مي‌كرد

==========================

اين‌ها كه همره من
عازم به كربلايند
افلاكي زمينند
گلچيده‌ي خدايند
اي خالق جهان‌ها        محبوبِ عاشقاني
جان همه به دستت      حاميِ كارواني
اي مهربان خدايم (3)

 

آغاز اين سفر شد
دردِ دل و حكايت
نزدِ تو اي خدايم
كي من كنم شكايت
بنگر حسين چگونه       راضي به هر رضايت
يارب ببين چه زيبا        جان مي‌كنم فدايت
اي مهربان خدايم (3)

شاعر: حسن فطرس

========================

چه خوب شد عرفه دلبرم صدایــم کرد

خدا به خاطر ارباب این عطایـــم کرد

به دامن جبل الرحمه پا به پای حبیـب

به آستان رفیع دعا رهایـــــــم کرد

چه فرصتی که به همراه کاروان حسین

مسافر سفر دشت نینوایــــــــم کرد

زسعی مروه و سعی صفا عــــبورم داد

به طواف حج حقیقی دل آشنایـم کرد

چه منتی که در این روز معرفت،اربـاب

به خوان نعمت العفو خود گدایــم کرد

منی که هیچ نبودم به شی مذکــوری

به حب فاطمه شایسته ثنایم کـــــرد

به افتخار علی ره به بام هــــــم داد

که هم نشین تمام فرشته هایــم کرد

ز گریه حوله احرام دلبرم خیس اسـت

صدای ناله ارباب مبتلایم کـــــــرد

همه به حال دعای حسین می گـریند

نوای یارب زینب پر از نوایــــم کرد

به دیده اشک مناجات کئکان زیباست

زگاهواره خود کودکی ندایم کــــــرد

علی اکبر و طعم فراز های دعـــــــا

به شیوه های دعا خواندن آشنایم کرد

به اشک چشم علمدار کاروان سوگــند

حسین بود که دلداده خدایم کـــــرد

همان حسین که با جلوه کرامت خــود

کرم نمود و صدا سوی خیمه هایم کرد

بدون اذن خودش کربلا نمی آیـــــم

ز درد با که بگویم که کربلایم کـــرد

خوشم از آنکه بگویم به دوستان شهید

حسین عاقبت از عشق خود فنایم کرد

شاعر:؟؟؟

==================================

آه ای خیمه نشین عرفات
وارث خون قتیل العبرات
در کجایی که دلم بی تاب است
تشنه ام وصل تو جانم ناب است

 

بی جمال توسیه خورشید است
آرزویت سحر امید است
آه ای خیمه نشین ماه علی
دیدن روی تو فیض ازلی
من به مهر تو گرفتار شدم
بین که از هجر تو بیمار شدم
تا که از ماه رخت دور شدم
شب ظلمانی و بی نور شدم
کن دعا جانب تو گردم
تا که دلداده ی دلبر گردم
آه ای خیمه نشین در صحرا
یوسف گم شده ای از زهرا
همچو یعقوب اسیر آهم
بوی پیراهن یوسف خواهم
در کجا خیمه زدی دلبره من
تا شوی قبله ی چشم تر من
آه ای خیمه نشین فاطمه
وارث خون گل یاس تویی
گریه کن بر غم عباس تویی
خیمه ای که روضه اش خواند کسی
تو سراسیمه به خیمه برسی
حال در مجلس ما هم تو بیا
که شده روضه سقا بر پا

منبع : نغمه های ولایت 71

================================

دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد
و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود
آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است
خدایا من اگر بد کنم تو را بنده های خوب بسیار است
اما تو اگر مدارا نکنی
من را خدای دیگر کجاست ؟
بار الها! دفتر جرم مرا روز جزاباز مکن
من به امید عطای تو خطا کار شدم
یا رب رو سیاهم مکنی / محتاج گدا و پادشاهم مکنی
مو سیه ام کردی به رحمت خویش / با موی سپید رو سیاهم مکنی
خوشا دل سپردن به عشق خدایی / ز قید هوس های دنیا رهایی
خوشا، از گناهان همه توبه کردن / به درگاه حق، نیمه شب، چهر سایی
خوشا بر فراز جهان پر گشودن / گذشتن ز خودبینی و خود نمایی
خدایا من چه سازم خسته ی راهی درازم
نه فرهادم که مرُد از داغ شیرین، نه ایوبم که با دنیا بسازم

========================================

روز بریدن از خاک و پیوند با افلاک و روز توسل به مقام ربوبیت حضرت حق است

خوشا آن بنده با عهد و پیوند / که دارد بازگشتی با خداوند

به کام خویش اگر چندی رود راه / چو باز آید نیاز آرد به درگاه

الهى چون در تو مى نگرم از آنچه خوانده ام شرم دارم

حاجیان گرم دعا و زائر اصلی برفت

رفته سمت کربلای پر بلا امشب حسین

اگر باشد گناه عالمینم

چه غم دارم که غمخوار حسینم

===============================