اشعار مناجاتی
جرم مرا حساب و عفو تو بي حساب است
با لطف بی کرانت در پيشگاه عفوت
العفو يك گنه كار بالاترين ثواب است
عفو تو كوه خجلت بر شانه ام نهاده
بر روي دوشم اين كوه سنگين ترين عذاب است
دستم به بند عصيان پايم به دام شيطان
قلبم هماره بيمار چشمم هميشه خواب است
چون لالة خزاني رفت از كفم جواني
شرمنده پيري من از دوره شباب است
با اين گناه بسيار گويي گنه نكردم
برهر گناهم از تو صد پردة حجاب است
مگذار تا بريزد بر خاك آبرويم
بي آب رحمت تو اين آبرو سراب است
اشك خجالت از من لطف و عنايت از تو
جرم من است ظلمت عفو تو آفتاب است
هر ناله شعلة دل هر شعله شاخة گل
هر قطره اشك خجلت دريايي از گلاب است
باران اشك "ميثم" از ابر رحمت توست
اين ابر آسمانش از چشم بوتراب است
*****************
امشب من و تو خلوت، کردیم به تنهایی
تو با من و من با تو ای بندۀ هرجایی
من خالق بخشنده، تو بندۀ شرمنده
من با یَمِ احسان، تو، با دیدۀ دریایی
یک عمر گنه کردی، پرونده سیه کردی
من آبرویَت دادم، با آن همه رسوایی
تو همدم بیگانه، من با تو به هر خانه
پیوسته تو را خواندم، تا باز برم آیی
گم گشتۀ کوی من، باز آی به سوی من
ما را ز چه گم کردی با آن همه زیبایی؟
از تو همه نالیدن، از من همه بخشیدن
اشک تو و عفو من، گشتند تماشایی
من یار شفیقاستم، من با تو رفیقاستم
من از تو ربودم دل، در عین دلآرایی
تا هم سخنم باشی، من بر تو زبان دادم
تا روی مرا بینی، دادم به تو بینایی
من با همگان گفتم، آرند به تو سجده
من بین ملایک هم، دادم به تو آقایی
یک عمر گنه کردی، یک لحظه کنم عفوت
برخیز و بر آر از دل، یک نالۀ زهرایی
«میثم» به کجا رفتی؟ از درگه ما رفتی؟!
هر چند خطا رفتی، بـرگرد، تـو از مایی
صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار
*****************************
الهی این من این جرم و خطایم
رهم دادی، مکن دیگر رهایم
بگیر از من مرا، اما نه از خود
بسوز اما مساز از خود جدایم
تو را گم کردم و خود گشتهام گم
صدایم کن صدایم کن صدایم
به من گفتند از اول عبد «هو» باش
چه باید کرد من عبد هوایم
تو آن ربی که با عبدت رفیقی
من آن خارم که با گل آشنایم
گنه کردم، نکردم شرم از تو
نمیدانم کجا رفته حیایم؟
خجالت میکشیدم بازگردم
تو گفتی باز هم سویت بیایم
نبودم عبد تا عبدم بخوانی
نگویم بندهام، گویم گدایم
سیه رویم مگر از لطف و رحمت
بشـویی بـا غبـار کربـلایـم
از آن بر خود نهادم نام «میثم»
که بخشی بـر علی مرتضایـم
صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار
*****************
اگر به سوی جحیمم بری وگر به بهشت
به پیشگاه توام اعتراض باشد زشت
جهان برای همه کشتزار آخرت است
به حشر میدرَوم هر چه را که کردم کشت
هر آنچه بر سرم آری، من و سر تسلیم
که دست مصلحتت هر چه را نوشت، نوشت
نکوتر از مَلَکم ساختی، چه بهتر از این
مگر نه اینکه ز آغاز خاک بودم و خشت؟
مرا که رو به سوی کعبه بود وقت نماز
دگر چه کار به بتخانه و به دیر و کنشت
برون ز دایرۀ رحمتت نخواهد شد
هزار بار اگر آدم برون رود ز بهشت
به چند دانۀ گندم بهشت نفروشند
برای وصل تو بود آدم ار بهشت، بهشت
تو گفتی اینکه مَلک سجده آورد بر من
تو روح خویش دمیدی از اولم به سرشت
چگونه شکر گذارم که با ولای علی
گِل وجود مرا دست قدرت تو سرشت
مـگر عنـایت تـو شاملم شـود، ورنـه
حریر چون شود این پنبهای که«میثم»رشت؟
صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار
************
از گنهِ دم به دمم آتش طوفنده شدم
هم شدم از توبه خجل، هم زتو شرمنده شدم
صاحب من! خالق من! داور من! ياور من!
حيف تو را داشتم و غير تو را بنده شدم
شعله اي از نار بُدم شاخه اي از خار بُدم
با نظر رحمت تو باغ گل از خنده شدم
قطره بُدم بحر شدم ذره بُدم مهر شدم
بلكه درخشنده تر از مِهر درخشنده شدم
وصل تو شد عزت من هجر تو شد ذلت من
با تو سرافراز ولي بي تو سرافكنده شدم
واي بر اين بندگي ام مرگ بر اين زندگي ام
مردة يك عمرم و در خاك لحد زنده شدم
بار خدايا كرمي از يم اخلاص نمي
كز شرر عُجب و ريا آتش سوزنده شدم
سيل گنه برد مرا بحر بلا خورد مرا
واي كه من غرق در اين بحر خروشنده شدم
خاک قدوم ولی ام "میثم" دار علي ام
با نفس شير خدا زنده و پاينده شدم
****************
افسوس که در ناله شبها اثری نیست
در باغ خزاندیده ما برگ و بری نیست
یک سال دگر طی شد و از دهکده عمر
یک خانه فرو ریخت و ما را خبری نیست
تا بال دگر هست به پرواز درآیید
روزی رسد ای دوست که جزمشت پری نیست
دنیا پل مابین تو و خانه قبر است
وین مزرعه سبز به جز رهگذری نیست
ماه رمضان آمد و درها همه باز است
این خانه فیض است ودر او بسته دری نیست
خورشید به پا بوسی این ماه درآید
اختر بفشانید کزو خوبتری نیست
فرصت مده ازدست که مهمان خدایی
رنگین تر از این سفره به جای دگری نیست
تنها گل این باغ پر ازخاطره مولاست
در قبله حاجات به جز او ثمری نیست
***********
خداوندا من از اعمال خود بسیار می ترسم
نمی ترسم زکس از زشتی کردار می ترسم
هزاران بار کردم توبه و از جهل بشکستم
پشیمانم پشیمانم از این رفتار می ترسم
تو فرمودی که شیطان دشمن نوع بشر باشد
خداوندا من از این دشمن غدّار می ترسم
ریا کردم عبادت را ،غلط خوا ندم عبارت را
کنون ازاین عبادتها واین اذکارمی ترسم
من اندر خواب و دیو نفس بیدار وخطر نزدیک
به قلبی مرتعش زین فتنه بیدار می ترسم
بود بازار گرم دین فروشی بر سر راهم
خداوندا من از گرمی این بازار می ترسم
عطا کردی خطا کردم وفا کردی جفا کردم
نمی گویم چه ها کردم ولی بسیار می ترسم
******************
يا رب يا رب يا رب يا رب
يا رب يا رب من رو سياهم
اين اشك و آهم كوه گناهم
از لطف و رحمت كن يك نگاهم
مبهوت و حيران با كوه عصيان
خم گشته پشتم گم گشته راهم
يا رب مبادا سيل گناهم
در بين راهم از تو كند دور
بسم الله النّور بسم الله النّور
بسم الله النّور بسم الله النّور
من خوار بودم در بين مردم
از لطف و رحمت كردي عزيزم
زين جرم و عصيان ز آن عفو غفران
اشك خجالت از ديده ريزم
دل بر تو بستم پيش تو هستم
هرجا نهم پا هر سو گريزم
گر تو ببخشي ما را ز رحمت
بسم الله النّور بسم الله النّور
بسم الله النّور بسم الله النّور
با آنكه بودم مشغول عصيان
مشمول عفو و لطف تو بودم
رب رئوفم رب كريمم
رب غفورم رب ودودم
از صبح خلقت بوده و باشد
لطف تو معلوم عفو تو مشهور
بسم الله النّور بسم الله النّور
بسم الله النّور بسم الله النّور
هم روسیاهم هم بي پناهم
هم ديده گريان هم شرمسارم
گر تو نبخشي گر تو نخواني
گر تو براني رو بركه آرم
اين ذلت من اين عزت تو
بر رحمت تو اميدوارم
باشد كه گردم در روز محشر
با اوليائت مأنوس و محشور
بسم الله النّور بسم الله النّور
بسم الله النّور بسم الله النّور
از بس كريمي در عين قهرت
برما ز رحمت در باز كردي
در باز كردي اعجاز كردي
بخشندگي را آغاز كردي
رحمت فزودي دعوت نمودي
عفو خطا را ابراز كردي
کوه گناهم گردید مستور
بسم الله النّور بسم الله النّور
بسم الله النّور بسم الله النّور
*****************
رمضان تو کتاب دعای منی
به خدا تو بهشت خدای منی
ماه پیغمبر ماه مولایی
ماه زهرایی ماه زهرایی
یا کریم العفو یا کریم العفو
رمضان رمضان تو بهار منی
تو قرار دل بی قرار منی
تو مه توبه مه غفرانی
تو مه ذکر و مه قرآنی
یا کریم العفو یا کریم العفو
ای خدا به جلال تو و عزتت
آمدم بر سر سفره ی رحمتت
بنده ی احسان توام یارب
هر که ام مهمان توام یارب
یا کریم العفو یا کریم العفو
من فراری ز تو تو صدا زدیم
رد نکردی مرا با همه بدیم
از تو ممنونم از تو ممنونم
که نکردی زین خانه بیرونم
یا کریم العفو یا کریم العفو
تو بده قدرتم که گنه نکنم
از گنه نامه ام را سیه نکنم
گرچه شرمنده ز گنه هستم
به تو دل بستم به تو دل بستم
یا کریم العفو یا کریم العفو
من گدای مه رمضان توام
هم گدای تو هم میهمان توام
به سرشک چشم علی امشب
نگهم کن یا سیدی یارب
یا کریم العفو یا کریم العفو
به نماز شب علی و فاطمه
بگذر از کرمت ز گناه همه
کوه جرمم بین به روی شانه
به کجا روم از در این خانه
یا کریم العفو یا کریم العفو
***************
بردرت ناله و اشك و آه آوردم
در به رويم بگشا كه پناه آوردم
تو گنه مي بخشي من گناه آوردم
معصيت فزون و طاعتم شد قليل
انت رب الجليل انا عبد الذليل
يا حي يا قيوم يا جواد يا كريم
يا عزيز يا حكيم يا سبحان يا عظيم
يا حنان يا منان يا رحمان يا رحيم
بردرت بستم از رشتة جان دخيل
انت رب الجليل انا عبد الذليل
سيدي سيدي آمدم آمدم
آمدم بگويم تو خوبي من بدم
بادست آلوده در زدم در زدم
هم تو نعم النصير هم تو نعم الوكيل
انت رب الجليل انا عبد الذليل
اي شفاي قلبم اي دواي دردم
گريه و ناله و اشك و آه آوردم
از تو غافل گشتم راه خود گم كردم
اي به هر گمشده رهنما و دليل
انت رب الجليل انا عبد الذليل
من زتو دورم و تو با من هم آغوش
در عين غفلتم نكردي فراموش
من عبد خطا كار تو رب خطا پوش
يا ستر القبيح يا اظهر الجميل
انت رب الجليل انا عبد الذليل
اي خدا! اي خدا! اي خدا! اي خدا!
به رويم نياور جرمم را ابدا
به خون گلوي سيدالشهدا
كه ز تيغ جفا تشنه لب شد قتيل
انت رب الجليل انا عبد الذليل
اين روي سياه و اين دو چشم ترم
از بار معصيت خم شده كمرم
قبرم آماده و اجل دور سرم
مي دهد هر مويم نداي الرحيل
انت رب الجليل انا عبد الذليل
***********
این ناله و آهم یا سیدی العفو
این روی سیاهم یا سیدی العفو
****
من عبد گنه کار تو داور غفار
من بندۀ رسوا تو خالق ستار
این اشک خجالت این آه شرر بار
این جرم و گناهم یا سیدی العفو
****
از کثرت عصیان، نوشم شده نیشم
دردا که نمانده، راه پس و پیشم
خجلت زده از تو، شرمنده ز خویشم
هستی تـو گواهم یـا سیدی العفو
****
کردند گناهان پامال چو مورم
هم غرق گناهم، هم مست غرورم
فریاد که کرده لطف تو جسورم
بین عمر تباهم یا سیدی العفو
****
هر سو که به غفلت افتاد گذارم
نه بود شکیبم، نه بود قرارم
دیدم که رفیقی غیر از تو ندارم
کردی تو نگاهم یا سیدی العفو
****
ای ذات یگانه، ای حی ودودم
دردا که به سویت دستی نگشودم
با آنکه فراری از کوی تو بودم
دادی تو پناهم یا سیدی العفو
****
ای بسته امیدم بر لطف عظیمت
ای عفو تو معلوم از اسم رحیمت
تـا آنـکه بتـازم بـر نـار جحیمت
اشک است سپاهم یا سیدی العفو
صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار
***********
ای خدا گرفتارم بندهای گنه کارم
من فقط تو را دارم
لاالهالاالله
لااله الاالله لااله الاالله
****
بار محنت آوردم اشک خجلت آوردم
با گناه بسیارم
لااله الاالله
لااله الاالله لااله الاالله
****
عهد با تو بستم من توبهها شکستم من
معصیت شده کارم
لااله الاالله
لااله الاالله لااله الاالله
****
دست رحمت افشاندی باز هم مرا خواندی
رو به درگهت آرم
لااله الاالله
لااله الاالله لااله الاالله
****
روزی تو را خوردم رو به غیر تو بردم
باز هم تویی یارم
لااله الاالله
لااله الاالله لااله الاالله
****
باز دعوتم کردی غرق خجلتم کردی
مهربان و غفارم
لااله الاالله
لااله الاالله لااله الاالله
****
باز هم پرم دادی مهر حیدرم دادی
با گلم اگر خارم
لااله الاالله
لااله الاالله لااله الاالله
****
گر چه معصیت کردم بر زبان خود هر دم
ذکر یا علی دارم
لااله الاالله
لااله الاالله لااله الاالله
****
صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار
================================
به راه توست شهادت به از ولادت من
عنايتي كه شود مرگ من شهادت من
گداي سابقه دارم مرا مران كه بود
كرم سجية تو، التماس عادت من
هزار مرتبه ام گر براني از در خويش
هماره بر تو فزون تر شود ارادت من
هزار مرتبه بيماري از سلامت به
تو گر كني قدمي رنجه بر عيادت من
سرم فداي قدم هاي دلبري گردد
كه برده دل زِ من از لحظة ولادت من
سعادت دو جهان بهر من سعادت نيست
تو گر مرا بپذيري بود سعادت من
به بندگي درت مي خورم قسم مولا
كه بردر تو بود بندگي سيادت من
زبان "ميثمي " ام وقف گفتگوي تو باد
كه ذكر توست دعاي من و عبادت من
**************
باز روگرداندم از تو، باز رو دادی به من
با همه بیآبرویی آبرو دادی به من
شرم میکردم دگر در محضرت لب واکنم
باز میبینم مجال گفتگو دادی به من
قطرهای بودم به بحرم متصل کردی ز لطف
جرعهای میخواستم، دیدم سبو دادی به من
خاک بودم، آدمم کردی به دست رحمتت
خار بودم، بهتر از گل رنگ و بو دادی به من
چشم خشکم بود خالی، رویم از عصیان سیاه
اشک بخشیدی و آب شستشو دادی به من
از ولادت آرزوی سوز و شوری داشتم
بیشتر از آنچه کردم آرزو، دادی به من
گر نشد قسمت که در خون گلو غسلی کنم
از سرشک دیدگان، آب وضو دادی به من
همچو شمعم قطره قطره آب کردی، سوختی
در دل شب گریۀ بی های و هو دادی به من
با غبار راه زوار علی شستی مرا
در حقیقت آبرو از خاک او دادی به من
تا کنی سیراب «میثم» را ز جام رحمتت
آب شیرین از سبوی «تفلحو »دادی به من
صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار
*******************
با كثرت معاصي از سر گذشته آبم
نه تاب دوري از تو، نه طاقت عذابم
لبريز تر ز دريا سوزان تر از كويرم
آواره تر ز امواج، خالي تر از حبابم
گر قطره ام بخواني با بحر همنشينم
گر ذره ام بخواني در چشم آفتابم
من از تو مي گريزم تو مي كشي به سويت
از بس كه مهرباني عبدت كني خطابم
من با تو قهر كردم تو مي كني رفاقت
ياللعجب ندانم بيدار يا كه خوابم
اُدْعوني استجب را هم خوانده هم شنيدم
نه من جواب دادم نه تو كني جوابم
من بندة بد تو، تو آن خداي خوبي
كز لطف بي حسابت آسان کنی حسابم
پيري زپا فكند و از دست رفت عمرم
شرمنده تا قيامت از دورة شبابم
اشكم روان زديده آهم درون سينه
اين اشك و آه كرده مانند شمع آبم
گفتم به اشك توبه شويم گناه خود را
ديدم كه از گناهم بدتر بود صوابم
"ميثم" به عذر خواهي دارد دو هديه با خود
آه است شاخة گل، اشكم بود گلابم
***********
دریغا کز گنه پروا نکردم
پرم دادی ولی پر، وا نکردم
تو از بی شرمی من شرم کردی
من از شرم تو هم پروا نکردم
چنان غافل شدم از تو که یک عمر
تو را گم کردم و پیدا نکردم
قدم از کثرت پیری دو تا شد
به یکتاییت قامت تا نکردم
کیام من؟ قطرهای ناچیز، افسوس
که خود را وصل بر دریا نکردم
دریغا روزها بگذشت و شب رفت
که من اندیشه از فردا نکردم
به من نزدیکتر بودی تو از من
چرا من دوری از دنیا نکردم؟
به مولا، آنچه شد با من، از آن بود
که خود را بندۀ مولا نکردم
مسیحا در کنارم بود و افسوس
دلم را با دمش احیا نکردم
منم «میثم» ولی افسوس، داری
برای خویش دست و پا نکردم
صیام تا قیام 2 - غلامرضا س
****************
درد ناگفته را، تو دوا میکنی
حاجت بنده را، تو روا میکنی
من شدم از تو دور، تو کنار منی
من گریزم ز تو، تو صدا میکنی
من کنم قهر و تو، میکنی آشتی
من گنه میکنم، تو حیا میکنی
من کنم دشمنی، تو کنی دوستی
من چها میکنم، تو چها میکنی
من به بیگانهها، آشنا میشوم
تو مرا با خودت آشنا میکنی
من پناهندهام بر درِ رحمتت
تو مرا از درت، کی رها میکنی؟
هم گشایی در و هم کنی دعوتم
هم صدا میزنی، هم عطا میکنی
گه به من نالۀ نینوا میدهی
گه مرا زائر کربلا میکنی
گه دلم را بری در بهشت نجف
گه روان در حریم «رضا» میکنی
«میثم» از هر دمت بوی گل میدمد
تـا تـو راز و نیاز بـا خـدا میکنی
صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار
*****************
با سنگ هر گناه پرم را شکسته ام
آه ای خدا خودم کمرم را شکسته ام
نه راه پیش مانده برایم نه راه پس
پل های امن پشت سرم را شکسته ام
صد بار توبه کردم و غرق خجالتم
آن عهدهای معتبرم را شکسته ام
دنیا شکست خورده تر از من ندیده است
حالا به سنگ خورده سرم را شکسته ام
راهم بده به باغ شجرهای طیبه
من توبه کرده ام تبرم را شکسته ام
****************
دل شکسته منو جز تو کسی نمیبره
یه بنده فراری رو جز تو کسی نمیخره
روز و شبم یکی شده همش تباهی و گناه
دل شکستمو ببین که از گناه شده سیاه
گرو میذارم دلمو تا که عذابم نکنی
فردای محشر دیگه از،خجالت آبم نکنی
پیش امام و شهدا آبروی منو نبر
به جان زهرا و علی بدا رو با خوبا بخر
*****************
خداوندا من از اعمال خود بسیار می ترسم
نمی ترسم زکس از زشتی کردار می ترسم
هزاران بار کردم توبه و از جهل بشکستم
پشیمانم پشیمانم از این رفتار می ترسم
تو فرمودی که شیطان دشمن نوع بشر باشد
خداوندا من از این دشمن غدّار می ترسم
ریا کردم عبادت را ،غلط خوا ندم عبارت را
کنون ازاین عبادتها واین اذکارمی ترسم
من اندر خواب و دیو نفس بیدار وخطر نزدیک
به قلبی مرتعش زین فتنه بیدار می ترسم
بود بازار گرم دین فروشی بر سر راهم
خداوندا من از گرمی این بازار می ترسم
عطا کردی خطا کردم وفا کردی جفا کردم
نمی گویم چه ها کردم ولی بسیار می ترسم
**************
چه زود از دست ما ماه خدا رفت
مه تسبیح و تهلیل و دعا رفت
مه احیا مه شب زنده داری
مه روزه مه صدق و صفا رفت
مهی که بود از فیض و سعادت
نفس تسبیح و خواب آن عبادت
مه یا نور و یا قدوس و یارب
شبش از روز و روزش بهتر از شب
خوشا آن روزه داران را که دانم
محبت بود در دل ذکر بر لب
به خلوتگاه شب اختر فشاندند
کمیل و افتتاح و ندبه خواندند
سحر بود و مناجات و دعایش
دعاهای لطیف و دلربایش
خوش آنکو داشت خلوت با خداوند
دریغ از لحظه های با صفایش
کجا رفتند شب های منیرش
چه شد بوحمزه و جوشن کبیرش
چه شب هایی که دل یاد خدا بود
دعا بود و دعا بود و دعا بود
به گوش جان صدای آشنا بود
خوشا آنان که از نو جان گرفتند
دل شب انس با قرآن گرفتند
چه ماهی ماه حی ذوالمنن بود
چه ماهی ذکر حق نقل دهن بود
چه ماهی ماه غفران، ماه رحمت
چه ماهی ماه میلاد حسن بود
چه ماهی دل ز ایمان منجلی بود
علی بود و علی بود و علی بود
مه احیا مه مولا علی بود
علی شمع دل و دل با علی بود
تو گویی با علی بودیم تا صبح
چه می گویم نفس ها یا علی بود
چه شد آوای یارب الکریمش
دعای یا علیُ یا عظیمش
وفا و عشق و ایمان بود این ماه
مگو، شیرین تر از جان بود این ماه
بهشت سبز انس عبد و معبود
بهار ختم قرآن بود این ماه
فروغ روح از بدرش گرفتیم
شرف از لیلة القدرش گرفتیم
الا ای دوستان عید صیام است
چه بنشستید این عید قیام است
طلوع صبحدم را این روایت
هلال ماه نور این پیام است
خوشا حال تمام روزه داران
که حسرت شد نصیب روزه خواران
ره صدق و صفا پویید امشب
جمال یار را جویید امشب
وضو گیرید با عطر بهشتی
به مهدی تهنیت گویید امشب
خوش آن عیدی که با دلدار باشیم
همه با هم کنار یار باشیم
اگر چه عید فیض و عید نور است
اگر چه عید شوق و عید شور است
اگر چه عید مجد است و سعادت
تمام عیدها روز ظهور است
بدون یار، گل خار است خار است
گل نرگس اگر آید بهار است
الا ای شمع بزم آشنایی
ندارد بی تو چشمم روشنایی
دلم خون شد دلم خون از جدایی
گلم، باغم، بهارم کی می آیی
الهی عیدِ بی تو باز گردد
بیا تا عید ما آغاز گردد
تو شمع و قلب ما پروانة توست
ندیده عالمی دیوانة توست
ندای یالثارات الحسینت
لوای کربلا بر شانة توست
ظهورت عید خلق عالمین است
نه تنها عید ما، عید حسین است
همین است و همین است و همین است
که دیدار تو عید مسلمین است
عزیز دل به آمین تو سوگند
دعای "میثم" دل خسته این است
که فردا جزو یاران تو باشد
دلش باغ و بهاران تو باشد
بسم الله النور: با عرض سلام خدمت دوستان خالصانه از همه دوستان و علاقمندان خواهشمندیم که مطالب و راهنماییها ونظرات خودراباما در میان بگذارید.