شـكـر لله ذكــر مـــن گـــرديـــده نـــام فــاطـمه

گـر چـه نـتـوانـم كـنـم وصـف مـقـام فـاطمه

ديــده ي دوران نــديــده هــمــچـو زهراي بتول

غــيــر ذات حــق نــدانــد كـس مـقام فاطمه

سـوره كــوثــر بـشـانـش آمــــد و دســــت خـدا

سـكـه خـيـرالـنـسـائـي زد بـــنـــام فــاطـمه

اوســت بـانـوي زنـان و دخـت خـتـم المرسلين

هــسـت حـيـدر هــمـسـر والا مـقـام فـاطمه

خـطـبـه غــراي او ديــن خـــدا را زنــده كــــرد

بـود چـون گـفـتـار پـيـغـمـبــر كـلام فــاطمه

چــون خـديـجـه مـظهـر ايمان و ايثار و عفاف

هـسـت ام الـمومـنـيـن فـرخـنـده مام فاطمه

ايـدريــغ از جــور دشـمن كز ره نيرنگ ريخت

يـكـجـهان زهـر غـم و مـحنت بكام فاطمه

بـعـد مــرگ مـصـطـفــي شـد بـا مصائب روبرو

در غم و اندوه سر شد صبح و شام فاطمه

مـهـبـط وحـي خـدا را دشـمـنــان آتــش زدنـــد

از سـتـم كـردنـد هـتـك احـتــرام فــاطـمـه

كـرد يـار از امـام و رهــبـــر خــود مــرتــضــا

بــود بــر ضــد سـتـمـكـاران قـيـام فاطمه

از فـشـار صـدمـه ي در پهلوي زهرا شكست

خــون دل شــد از سـتـم قوت مدام فاطمه

مـحـسـنـش شد كشته در آندم صدا زد فضه را

آن در و ديــوار شــد نـقـش پـيـام فـاطمه

رفـت زهـرا از جـهـان پـهـلـو شـكـسته تا خدا

گــيــرد از اعــدا بـمـحـشـر انتقام فاطمه

گر «حياتي» دم ز مدح حضرتش خواهي زدن

طـبــع گويائي بخواه از لطف عام فاطمه

                                                                                                          شاعر؟؟؟


فــاطــمـــه اي گــل گــلزار نـبي

نــور چـشــمــان نـبـــي عـــربـي

فـاطـمــه اي در دريـــاي حــيــا

مـظـهــر عـصـمـتـي و بحر سخا

ايــكـه در وصــف تـو آمد كوثر

گــشـتــه اي مــام شـبـيـر و شبر

ايـكـه تــو ســيـــده نــســـوانـي

كــوثـري تــرجــمــه قــــرآنـــــي

فـاطـمـه مـظـهـر ذات سـبـحــان

زيــنــت آراي مــقــام رضــــوان

ايـكه بـر عـرش خـدا قائمه اي

راضــيــه مـرضـيـه و فـاطمه اي

اي مـهـيـن بـانـوي ام الـنـجــبـا

افـتـخـاري تـو بـاصـحـاب كــسـا

چـشـم احـمـد ز لـقـايـت روشـن

گــشـتـه عـالم ز صـفايت گلشن

مـصـطفي شاد ز تو نوزاد است

مـفتخر حيدر از اين ميلاد است

فـ‍اطـمـه نـوگـل بـاغ طـاهـاسـت

جان او جان رسول دو سراست

حق تو را عصمت كبري خوانده

مـصـطـفـي ام ابـيـهـــا خــوانــده

حـوريـان مـحـ‍و رخ مــاه تـوانـد

قـدسـيــان خــادم درگـاه تـوانــد

تــا بـمـدح تــو «حـياتـي» دم زد

پـشــت پـــا بـــر هـمـه عالم زد

                                                                                                         شاعر؟؟؟

 


دریا ست نبی و گوهرش فاطمه است

یکتاست علی و همسرش فاطمه است

با آنکه پناهه همه خلقست حسین

او هم به پناه مادرش فاطمه است

***

خدایا گنج با گنجینه ام سوخت

میان شعله ها آیینه ام سوخت

چنان مسمار در قلبم فرو رفت

که محسن گفت مادر سینه ام سوخت

***

غم طفلی فراموشم نرفته

که بارغصه از دوشن نرفته

گذشته سالها از کوچه اما

صدای سیلی از گوشم نرفته

***

                                    حاج غلامرضا سازگار


بگوشم مژده می آید دمادم

دل شوریده گردد شاد و خرم

تولد یافت در ماه جمادی

عزیز که بود او فخر عالم

گل نشکفته از دامان مادر

رسد بوی خوشش اندر مشامم

دو تا گل از گلستان نبوت

به زهرا و به رهبر خیر مقدم

از این مولودی فرخنده تبریک

بگوید دوستان با هم دمادم

قدوم مادر و فرزند امروز

مبارک باشدی بر اهل عالم

عیان شد آیه نور علی نور

ملائک صف به صف دربان و همدم

علی را همسر و مام شبیر است

به پیغمبر نگین از به خاتم

ز زهرا بر همه زنها خطاب است

رعایت کن حجاب ای زن به عالم

کجایی ای امید قلب امت

ز هجر روی تو بشکسته بالم

زبان اصغری قاصر از آن است

کند وصف تو ای نیکو خصالم

                                  معصومه اصغری


مرا وقت سحرگاهان  به گوشم این ندا آمد

ندا از جانب بالا ز عرش کبریا امد

دل هر شیعه مسرور است زین مولود فرخنده

که اندر بوستان دین گلی از انبیاء آمد

زدامان خدیجه فخر زنها شد  عیان امشب

ز یمن مقدمش  روشن زمین و اسمان امشب

تمام اهل عالم خادم آن آستان امشب

علی را همسر و گمراهیان را رهنما آمد

بود نامش زکیه مرضیه انسیه حوراء

حمیده  راضیه ریحانه  دیگر زهره زهرا

وجیهه فاطمه صدیقه زهرا آیت کبری

مصادف مقدمش با مقدم روح خدا آمد

حسین را او بود مادر  علی را فاطمه همسر

گل دامان ÷یغمبر نزاده همچو او مادر

به زنهای جهان رهبر سرور فلب پیغمبر

شفیع شیعیان  زهرا عزیز مصطفی آمد

زگلزار نبی امشب دو تا گوهر نمایان شد

رخ زهرا  و فرزندش  خمینی ماه تابان شد

مبارک مقدم او بر همه خلق مسلمان شد

کجا شد آنکه ما را رهنما و مقتدا آمد

                                     معصومه اصغری


مژده مژده ز لطف حی غفور

شد زمان نشاط و فصل سرور

ساقی عشق می کند از لطف

جام دل را پر از شراب طهور

علت قایی وجود و عدم

شده امروز در بروز و ظهور

جبرییل امین ز حی مبین

شد به دیدار مصطفی مأمور

ز اسمان پر کشید سوی زمین

تهنیت بر ÷یمبرش منظور

در یمینش روان دو صد غلمان

در یسارش دوان هزاران حور

کامشان بود از سخن شیرین

جانشان بود از این بیان پر شور

آمد آمد حبیبه دادار

فاطمه کفو حیدر کرار

ای نبی امین رسول خدا

وی تو را از خدا سلام و ثنا

بر تو تبریک خیر خلق الله

که بتابید نور خیر نساء

بر تو و بر خدیجه از رحمت

دختری داده ایم بی همتا

راضیه انسیه زکیه بتول

زهره مرضیه فاطمه زهرا

تو حبیبی و او حبیبه من

تو امینی و او امانت ما

او تجلای عصمت و عفت

اوست معنای شرم و حجب و حیا

هم بخوانند مهر و ماه و فلک

هم سرایند اهل ارض و سماء

آمد آمد حبیبه دادار

فاطمه کفو حیدر کرار

الی مهین بانوی کمال و جلال

پی به ذات تو بردن است محال

شد جمال جمیلت آینه وار

بر صفات مهیمن متعال

ای ز درکت کمیت عاقله لنگ

وی به وصفت زبان ناطقه لال

مهر و قهرت همان بهشت و جحیم

امر و نهی ات همان حرام و حلال

انبیاء در حضور ختم رسل

از جنان آمده به استعجال

\ی تبریک عید میلادت

ای نکو خصلت ای ستوده خصال

همه را بود این ترانه نغز

جمله را بود این خجسته مقال

آمد آمد حبیبه دادار

فاطمه  کفو حیدر کرار

ای خدا را تو مظهر و مظهر

عصمت حق و عفت داور

ای تو یکتا انیس قلب نبی

وی تو نور دو دیده حیدر

تویی ان کوثر کثیر رسول

که صدف شد به یازده گوهر

با چنین عزت و جلال و شکوه

چه کشیدی ز بعد پیغمبر

اتش کین زدند بیت تو را

آن دو ملعون،ستمگر کافر

شد نوشته غم تو بر دیوار

حک شده داستان تو بر در

(خادما)آتشم زدی بس کن

بیت ترجیع را بخوان از بر

امد آمد حبیبه دادار

فاطمه کفو حیدر کرار

                                   حاج محمود عرفانی(خادم)


از  آسمان قدوسیان آواز کردند

درهای رحمت را دوباره باز کردند

در موسم میلاد یاس باغ عصمت

در باغ جنت بلبلان آواز کردند

در اسمانها عرشیان با شور و شادی

چشن سرور و شادمانی ساز کردند

در وصف و مدح کوثر ختم رسولان

امشب تمام قدسیان لب باز کردند

او محرم راز خدا بعد از نبی بود

گر مکه را آیینه دار راز کردند

امشب ملائک بر نبی تبریک گفتند

تا صبح گرد خانه اش پرواز کردند

آندم که سر زد روی زهرا

سادات زین مادر به عالم ناز کردم

حیرت مکن ای دل اگر گویم به عالم

پیغمبران با مهر او اعجاز کردند

در هر گرفتاری و غم حتی امامان

با ذکر نامش درد خود ابراز کردند

امروز آمد از جنان امام (وفائی)

خلق جهان را بعد او آغاز کردند

                          سید هاشم وفائی


ای در گران حضرت عشق

ای شیره جان حضرت عشق 

ای کوکب آستان حیدر

ای ذکر دل و زبان حیدر

تو راحت روح مرتضایی

تندیس نبی گل خدایی

از عطر تو نه فلک معطر

مستانه بوی توست حیدر

تو باغ گل بنفشه زاری

بر دامن خود حسین داری

بر سید عشق نور عینی

تو مادر خوب زینبینی

ای کوثر نور، نور کوثر

ای آینه جمال داور

از همت تو به پا رسالت

از دامن تو بود امامت

هستی شده خلق از برایت

کعبه شده محرم سرایت

وقتی که کند بهانه تو

آید به طواف خانه تو

سر می نهد از وفا به خاکت

یعنی شده است سینه چاکت

هستی به فدای دیدگانت

در می چکد از لب و دهانت

چون پای نهی سحر به محراب

آهنگ تو دل برد ز مهتاب

تا نام حق از لبت ببارد

نور تو به عرش پا گذارد

روشن شود عرش حق ز نورت

آیند ملائکه به طورت

از نور  تو جمله خیره گردند

آیند و به گرد تو بگردند

آنجاست که خالق سماوات

مدح تو بگوید ام سادات

این فاطمه است ای ملائک

عشق همه است ای ملائک

او مال من است و مال احمد

عشق علی و گل محمد

گیرید ز شوق چادرش را

چینید زدیدگان دُرش را

امروز به عشق خو بگیرید

از یاس مدینه بو بگیرید

فردا که همه ز خاک خیزند

از ترس زدیده اشک ریزند

دیدید کسی چو بوی او داشت

یک قطره می از سبوی او داشت

از جانب من کمک دهیدش

از عشق علی نمک دهیدش

با فاطمه هر که بود با ماست

عالم همه اش برای زهراست

                   سید محمد جوادی