غمي براي دل ما شبانه آوردند

براي گريه امشب بهانه آوردند

براي اهل ولايت زاشك ماتم او

چراغ محفل أنس شبانه آوردند

ازآن زمان كه شكستند قدر زهرا را

براي شيعه غمي جاودانه آوردند

شررزدند به باغ بهشت دوزخيان

ببين چه برسرآن نازدانه آوردند

به باغبان ببريد اين خبركه گلچينان

براي چيدن گل تازيانه آوردند

تمام قصد ستم پيشه گان اهانت بود

دراين ميانه فدك رابهانه آوردند

درآن كشاش غمها كبوتران غريب

غمي زكوه گران تر به شانه آوردند

شكست قامت هفت آسمان«وفائي» چون

شكسته بال علي را به خانه آوردند


مُهرفدك

هرگزكسي چنان توسفردرفلك نداشت

حال نمازنيمه شبت راملك نداشت

گل داده است باغ نيايش زاشك تو

ابري كه داشت چشم ترتو فلك نداشت

ايمان تورسيد به اوج يقين وكس

برعصمت ومقام تويك لحظه شك نداشت

روزي كه سوخت گلشن ماهيچ شاهدي

ازشاهدان واقعه قصدكمك نداشت

آزرده بود چهره ات از رد پاي اشك

رويت دگرنياز به مُهرفدك نداشت

پوشانده است روي تو را ابر  غم، چرا

خورشيدآسماني اين خانه لك نداشت

كردم هزارمرتبه برمردمان كرم

گويا كه دست مرحمت من نمك نداشت

خودراميان چشم تو ديدم شكسته دل

آئينه اميد دل من ترك نداشت

درسوزوسازتوست «وفائي» عنايتي

اين فيض ناب رابه دوعالم ملك نداشت


 

عصمت مقّدس

گرگوهري به نام تولا نداشتم

رهتوشه بهرروز مبادا نداشتم

روزحساب ،دردوغمم بي حساب بود

دردل اگرمحبت زهرا نداشتم

ديروز اگركه دست مرا اونمي گرفت

امروز من اميد به فردا نداشتم

هرگاه تامدينه اوپرگشوده ام

چشم طمع به جنت اعلانداشتم

اي عصمت مقدس حق عمري ازگناه

بال وپرم شكسته وپروا نداشتم

كردي هزارمرتبه لطف وكرم به من

غافل شدم كه چشم تماشا نداشتم

شرمنده ازحضورتوهستم كه دررهت

ايمان وعشق داشته تقوانداشتم

چيزي براي عرضه براين آستان نور

درحيرتم كه داشته ام يانداشتم

اخلاص ومعرفت به «وفائي» بيا ببخش

چيزي جزاين من ازتوتمنا نداشتم


یاس کبود نوجون           پیش چشام نشو خزون

براتسلای دلم                سوره ی هل اتی بخون

چشماتو واکن وببین      قامت من گشته کمون

دیگه دارم دق میکنم    صورتتو بده نشون

توروخدا پیش علی       یه کم دیگه بازم بمون

روی زمین بی حصیر    پاهاتوبه هم نکشون

فاطمه جون منو تواز   یاورای خودت بدون

ام یجیب بخون و این     رنجارو از خودت برون

فاطمه ام پاشو بازم     زینبتو رو پات بشون

نون میپذی اما چرا     مونده رو نون لکه ی خون

با-نفس-ت تو جون میدی     به این دل خفته به خون

خدا نگهدارت باشه   ای تو رفیق مهربون


حریم امن زهرا را شکستند
ز شاخه یاس مولا را شکستند
خدا داند که با این ظلم عظمی
دل پیغمبر ما را شکستند

صبر
به سر داری اگر سر بند زهرا
به دل خون کرده‌ای دلبند زهرا
در این ایام باشد این دعایم
خدا صبرت دهد فرزند زهرا

بی‌کفن
زمان بغض و غسل و پیرهن بود
چرا غ اشک نور انجمن بود
طلب می‌کرد حیدر آن کفن را
کفن در دست طفل بی‌کفن بود

جرأت
جهاد کوچه جنگی تن به تن داشت
چهل مرد و علی یک شیر زن داشت
اگر دستان حیدر باز می‌شد
مگر کس قدرت زهرا زدن داشت

گلبرگ
دردت به دلم آتش افروخته مادر
قلبم چو درِ خانه‌ی تو سوخته مادر
گویند صدایم زده‌ای، غمزده وقتی
گلبرگ تنت میخ به در دوخته مادر

هیزم
دوای مردمان خسته، هیزم
كلیدِ خانه‌های بسته، هیزم
چگونه، تسلیت دادند او را
به جای دسته گل با دسته هیزم؟

دفتر اسرار
فاطمه کیست؟ مددکار علی
رازدار علی و یار علی
تا عدو در به لگد باز نمود
بسته شد دفتر اسرار علی

گل یاس
گل از ساقه پژمرده گل یاس
گل ضربِ لگد خورده گل یاس
گلی که دشمنی خاری ز کینه
به گلبرگش فرو برده گل یاس

زخم
شرار زخم سوزد پیکرم را
گرفته درد، پهلو تا سرم را
نه دستم قوتی دارند نه پایم
که بر زانو نشانم دخترم را

تنهایی
به دریای دلم غوغاست مادر
دو چشمانم ز خون دریاست مادر
همه گویند یار مهدی هستند
ولی فرزند تو تنهاست مادر

مزار
دلم از این زمانه سرخ و داغ است
سرم فکر خزان یاس و باغ است
همه غمها به یک سو، ای مدینه
چرا مادر مزارش بی‌چراغ است؟

عجل وفاتی
الا مادر که ممنوع از حیاتی
به حال کودکان کل التفاتی
بیا امشب دعایی تازه سر کن
مگو دیگر خدا عجل وفاتی

یاس و لاله
به طوفان وجودم موج ناله
من و تاریکی و آب و پیاله
عجین با خون شده هر برگ جسمت
تو را من یاس گویم یا که لاله؟

گریه
زهرا برای تاب و تبم گریه کرده است
با اشک‌های نیمه شبم گریه کرده است
تنها نه بر غریبی من بلکه دم به دم
بهر حسین تشنه لبم گریه کرده است

سؤال
چرا با غصه‌ها خو می‌گرفتی؟
چرا پیش علی رو می‌گرفتی؟
زمان غسل تو فهمیدم ای گل
چرا دستی به پهلو می‌گرفتی؟

خنده
الا زهرا مرا شرمنده کردی
تو جان دادی علی را زنده کردی
نگفتی ماجرای دردِ خود را
ز تو پرسیدم امّا خنده کردی

الماس
الا زهرا چه با احساس بودی
به باغ عشق حیدر یاس بودی
به قول کودکان داغدارت
به قاب خانه‌ام الماس بودی

بهار
ای بهارم مرا خزان كردی
همچو خود قامتم كمان كردی
هر چه با این دلِ علی كردی
با دلِ كودكان همان كردی

صدف
تا نگاه از بَرِ رخت چیدم
مرگ خود را به چشمِ خود دیدم
در صدف درِّ خود نهان كردم
تا كفن بر تن تو پیچیدم

مدینه
مدینه دم فرو بستی، نشستی
زمانی كه ز حیدر دست بستی
تو كه سیلی زدی، آتش كشیدی
چرا پهلوی زهرایم شكستی؟

صبور
صبورِ  بی ‌قرارم بود زهرا
به فصل غصّه یارم بود زهرا
ز خانه،  بین كوچه تا به مسجد
همه لحظه كنارم بود زهرا

امید
مرو جانا كه حیدر بی تو تنهاست
همیشه سینه‌اش دریای غم‌هاست
خدا بی فاطمه آخر چه سازم؟
كه امید علی بر دستِ زهراست

 

  اشعار عروضی

ساحل کوثر
دریای زمزم بود و ساحل کوثرم را
دستان من می‌شست جسم همسرم را
ابر دو چشمانم پر از باران غم بود
می‌سوخت هجرانش تمام پیگرم را
وقتی به قرص ماه رویش پر کشیدم
گفتم خدا بشکن دگر بال و پرم را
طاقت به جسم پاک یاسم نیست یارب
آخر چگونه شویم این نیلوفرم را
دستم به هر جا خورد خُردم کرد آن شب
هم زخم پهلو هم که بازوی ورم را
اما من از تشییع و تدفینش بسوزم
آن جا که می‌بردم شبانه دلبرم را
در زیر تابوتش به خود می‌گفتم ای وای
حیدر ز کف دادی تو بانوی حرم را
شب بود و قبرستان و قبر و کودکانش
دستی به جام قبر و دستی ساغرم را
تا خواستم مدفون کنم آمد نوایی
می‌گفتم آوردی گلم را دخترم را؟

کربلای مادر
شام هجران گشته و در دل هوای مادر است
نه فلک، هفت آسمان بزم عزای مادر است
خاطراتش خانه را بیت الحزینی کرده است
هر کجا را بنگری در ناله‌های مادر است
زیر لب می‌گفت فضه پشت در، کنج حیاط
بین این دیوار و در هم جای پای مادر است
لحظه‌ای اسماء کنار چرخ دستاسش نشست
دسته‌ای چرخاند و گفتش آشنای مادر است
خواهرم کلثوم گریان بین حجره داد زد
ای خدا این بستر خونین برای مادر است
ناگهان زینب هراسان چادری سر کرد و گفت
تا قیامت این سند بهر حیای مادر است
اهل خانه منقلب گردیده دنبال حسن
تازه فهمیدند امشب او عصای مادر است
دم نزد بابایمان از آیه‌های کوثرش
منشاء صبر پدر تنها دعای مادر است
من حسینم من که امشب غصه از بر می‌کنم
سطر آغاز قیامم، کربلای مادر است

نزدیک
ای خدا وقت سحر نزدیک است
لحظه‌ی سخت سفر نزدیک است
پرده‌ای زد به میان حجره
گفت با ناله شرر نزدیک است
پشت این پرده عزا می‌گیریم
شستن قرص قمر نزدیک است
دختری فکر غم بابا بود
گفت فریاد پدر نزدیک است
کودکی داد به مادر پیغام
راه دوری چه قدر نزدیک است
پرده لرزید همه فهمیدند
رفتن سوخته پر نزدیک است
ناله‌ای گفت بیایید وداع
رفتن مادر اگر نزدیک است

سیدة النساء
بی‌‌خبرانِ از خدا ظلم به ما روا نبود
مادر مظلومه‌ی ما مگر گل خدا نبود؟
همیشه احترام او سفارش رسول بود
مگر مقام مادرم سیدة النساء نبود؟
مگر نگفت فاطمه پاره‌ای از تن من است
مگر عزیز حضرت خاتم الانبیاء نبود؟
شهر مدینه ساکت و مادر ما به ناله شد
از چه نوای فاطمه در خور اعتناد نبود؟
ای که میان کوچه‌ها حرمت او شکسته‌ای
مگر حدیث فاطمه کوثر و هل اتی نبود؟
مقصد کینه‌ی شما بود ولایت و علی
بانوی پشت در مگر همسر مرتضی نبود؟
این همه خدمت نبی رفت ز یادتان اگر
لیک به یادتان مگر دختر مصطفی نبود؟

خواب
مادرم بی سخنت عقده‌ی من وا نشود
غم پژمردن تو در دل من جا نشود
تو اگر بی حسنت رفته‌ای، ای رفته به خواب
مادرم بی‌تو حسن عمر به فردا نشود
من که خود شاهد غم‌های تو بودم، دانم
مادری چون تو چنین غمزه پیدا نشود
دل شب بود شبی بین دعا گفت پدر
هیچ کس نزد علی مثل تو زهرا نشود
یاد آن روز که جدّم به تو زد بوسه و گفت
دختری چون تو دگر امّ ابیها نشود
سخنی گفتم و مادر تو بگو یک کلمه
حرفی آخر که دلم خانه‌ی غم‌ها نشود
نکند بی حسنت پر زده‌ای ای مادر
خیز تا چون قد تو قامت من تا نشود
من که همراز تو در کوچه‌ی ماتم بودم
کاش باشی که دگر راز تو افشا نشود

روضه خوان
فاطمیه شد عیان، مادر کجاست؟
ای زمین، ای آسمان، مادر کجاست؟
مانده در دل این سؤال بی‌جواب
ای خدا آن بی نشان، مادر کجاست؟
ناله و ضجه کی آرامم کند؟
تا ندانم قد کمان، مادر کجاست؟
در پس هر روضه دل پرسیده است
آن شکسته استخوان، مادر کجاست؟
رخ نما، پاسخ بده، ای منتقم!
مهدی صاحب زمان، مادر کجاست؟
بی تو ما راه زیارت گُم کنیم
زائر قبر نهان، مادر کجاست؟
یک مدینه کن تو مهمانم شبی
ای عزیز روضه‌خوان، مادر کجاست؟

فاطمیون
شکر حق ما هم گرفتار غم مولا شدیم
همنشین روضه‌های مادرش زهرا شدیم
این حضور با صفا با دعوت چشمان اوست
تا به جمع فاطمیون زمانه جا شدیم
گر چه گم کردیم خود را بین بازار گناه
فاطمیه سر رسید و باز هم پیدا شدیم
قطره‌ای از جام زهرا را به لطف مهدی‌اش
بر مشام جان زدیم و شهره‌ی دنیا شدیم
گر چه ما را عده‌ای مجنون زهرا خوانده‌اند
سر خوش از این افتخاریم و بدان رسوا شدیم
کاش امشب بین روضه فاطمه گوید به ما
مورد تأیید فرزندش گل طاها شدیم
شاید امشب یک دعا از جمع ما شد مستجاب
شد مدینه قسمت و آنجا همه شیدا شدیم

دلداری
چرا ای شام غم بیداری امشب
غم عالم به ما می‌باری امشب
مگر تو همدم مادر نبودی؟
که این گونه غریب و تاری امشب
صدای آب می‌ریزد به جانم
بسان زهر آتشباری امشب
بشوید مادر مظلومه‌ام را
پدر با دیده‌های زاری امشب
نوای زینب از آن سوی دیوار
به بابا می‌دهد دلداری امشب
حسین و شعله‌های انتقامش
به سرخی می‌زند رخساری امشب
حسن هستم که ذکر صبر گویم
کنم بر لب دعا را جاری امشب
خدایا ای پناه دردمندان
بده غم‌دیدگان را یاری امشب

شهر غم
پدر رفتی غم بسیار دیدم
چه‌ها با دیده‌ی خونبار دیدم
هجوم کافران من را نیازُرد
ستم از دشمن دیندار دیدم
اگر دین تو را تحریف کردند
علی را یکّه در پیکار دیدم
به هر جا مرتضی را یار بودم
ولی او را بدون یار دیدم
از آن شهری که نامش از تو پر بود
ز دست مردمش آزار دیدم
از آن روزی که سیلی خوردم از خصم
همیشه شهر غم را تار دیدم
به پشت در دمی نام تو بردم
چه ضربی از در و دیوار دیدم
به او گفتم که یاس مصطفایم
به گلبرگ تن خود خار دیدم

یاری برای یاری
آن روز عاشقانه، یاری برای یاری
می‌كرد كارِ خانه، یاری برای یاری
با اینكه بانوی دلْ، دل سیر از جهان بود
می‌خواند این ترانه، یاری برای یاری
در فكر روزهای پایان رسیده‌ی عمر
می‌سوخت دانه دانه، یاری برای یاری
كابوس‌های كوچه، تفسیر سرخِ سیلی
اشك عصای شانه، یاری برای یاری
در خاطرش رقم خورد، بین كویر كوچه
می‌خورد تازیانه، یاری برای یاری
وقتی به یادش آمد از آتش و در و دود
می‌سوخت از زمانه، یاری برای یاری
دیگر نمانده صبری تا صبر او بماند
چون رود شد روانه، یاری برای یاری
در نیمه‌های تاریك، می‌برد مردِ مهتاب
تابوت را شبانه یاری برای یاری
آیا دو قطره شعرم، با بیت‌های اشكم
گردد حساب یا نه؟ یاری برای یاری

فاطمیّه
جان ما قربان جانِ فاطمه
آمده فصلِ خزانِ فاطمه
هر كه گوید با دو چشمی خون فشان
لعنتی بر دشمنانِ فاطمه
دل بسوزاند ز هر عاشق دلی
یاد جسمِ نیمه جانِ فاطمه
فاطمیه موسم اشك و عزاست
صد امان از كودكانِ فاطمه
بهرِ مادر روضه خوانی می‌كند
مهدی صاحب زمانِ فاطمه
گوید از كوچه از آن سیلی سرد
از همان اشكِ روان فاطمه
گوید از میخ و در و دیوار و دود
علتِ قدِ كمانِ فاطمه
چون بقیع آید به خاطر می‌رسد
نیمه شب جسمِ جوانِ فاطمه
ناله‌ها پر می‌كشد وقتی كه او
گوید از قبرِ نهانِ فاطمه

عزادار
دلِ مهدی عزادارِ مدینه ست
دو چشمانش گرفتارِ مدینه ست
دلش سوزد به حال زار مادر
كه مادرِ عشقِ بیمارِ مدینه ست
دل مهدی هزاران درد دارد
ولی نیمی از آن كارِ مدینه ست
بنالد از غم هجران مادر
كه دفنش در شبِ تارِ مدینه ست
گهی بر غربت بابا بگرید
گهی گریان دلدارِ مدینه ست
گهی آهی كشد با ذكر زهرا
دلیلش درد و آزارِ مدینه ست
گهی در كوچه‌ها در كُنجِ دیوار
به فكرِ روزِ غمبارِ مدینه ست
كنار بستر مادر نشیند
خودش هر شب پرستارِ مدینه ست

وارث
وارث پیغمبری تسلیت تسلیت
نورِ دلِ حیدری تسلیت تسلیت
وقت قیامت شده ای گلِ فاطمه
منتقمِ مادری تسلیت تسلیت
فصلِ غمِ مادر و آتشین ناله‌ات
مهدی غم پروری تسلیت تسلیت
گریه كنی پای هر روضه‌ی مادرت
خون به دلت می‌بری تسلیت تسلیت
خیمه نشین! مادرت منتظر مانده است
نورِ دلِ كوثری تسلیت تسلیت
قدرتِ اشكم بده تا كه غوغا كنم
از تو كنم دلبری تسلیت تسلیت
كی تو می‌آیی نگویند كه بی‌صاحبیم؟
ای كه تو تاج سری تسلیت تسلیت

ظهور
گریه‌كنای فاطمه، فاطمه یه پسر داره
كه نیمه‌ شبها تو بقیع، صورت رو خاكا می‌زاره
می‌گه مادر قربونتم، یه عمریه گریونتم
فدای غصه‌هات بشم، خودم بلا گردونتم
مادر می‌دونم یه روزی، به زخم تو نمك زدند
تو كوچه‌های مدینه، یه روز تو رو كتك زدند
مادر دلم خیلی خونه، اشك می‌ریزم دونه دونه
واسه عمو محسن خود، زار می‌زنم غریبونه
من می‌دونم كه عاقبت، ضرب عدو اثر گذاشت
چی‌کشیدی اون‌لحظه‌كه، تو روبه‌پشت درگذاشت
كوچه و میخ و سیلی و فدك برام دردِ همه
چهل تا مردِ جنگی و یه حیدر و یه فاطمه
مادرِ مهربون من، پیر شده‌ی جوون من
كی می‌شه من ظهور كنم تا كه بشی مهمون من

تدریس
بس مصیبت بر سر ساقی كوثر رفته بود
صبرِ بانو روزهای آتشین سر رفته بود
از مدینه خسته و با مردمش بیگانه شد
پس برای گریه كردن جای دیگر رفته بود
خواست تا دشمن بفهمد اصلِ دین بی‌یار نیست
بهرِ تدریس عدو زهرا دمِ در رفته بود
دید در مسجد نماز بی‌ولایت خوانده شد
با دو دستِ پر ز نفرین پیش داور رفته بود
بی‌بی ما حامی اصلاح امّت بود و بس
شرح سیلی را اگر می‌گفت حیدر رفته بود!
كودكان فاطمه وقتی به منزل آمدند
خانه گریان بود و از این خانه مادر رفته بود
آسمان می‌گفت حیدر بعدِ زهرا پیر شد
بس مصیبت بر سر ساقی كوثر رفته بود

مادر و كوچه
آن دختری كه مانده به دل ماتمِ پدر
آیا روا بُوَد كه بماند به پشتِ در؟
آن مادری كه غنچه گرفته به زیرِ پر
آیا سزد كه كشته شود نازنین پسر؟
آن همسری كه بهرِ حمایت شده به بر
آیا زدن به بازوی او ضربه‌ی شرر؟
ما حامی پیمبر و زهرای اطهریم
دنبالِ ضاربین گلِ عشقِ حیدریم
آن حیدری كه خانه نشینش نموده‌اند
آخر چرا به غصه قرینش نموده‌اند؟
هیزم شروع جنگ و كمینش نموده‌اند؟
از داغ فاطمه چو حزینش نموده‌اند؟
از چه جفا به یاس غمینش نموده‌اند؟
در بین كوچه نقشِ زمینش نموده‌اند؟
ما جانثارِ مادرِ ساداتِ كوثریم
ما دشمنان قاتلِ بی‌شرمِ مادریم
دردِ نهفته‌ی دلِ ما را دوا كنید
ما را به كوچه‌های مدینه رها كنید
ما را ز عطرِ یاسِ علی با صفا كنید
با روضه‌های مادر و كوچه صدا كنید
آندم نگه به دیدن آن عقده‌ها كنید
آن جا نظر به صورتِ نیلی ما كنید
ما كشتگان چادرِ خاكی بر سریم
دیوانگان كوچه‌ی یاس و صنوبریم

بی‌حرمتی
در میانِ كوچه‌ها دشمنی از سر گرفت
شعله‌ی این دشمنی دامنِ حیدر گرفت
حرفِ هیزم می‌زدند دشمنانِ ذوالفقار
آتش این دشمنی ناگهان بر در گرفت
آمدش تا پشتِ در فاتح قلبِ علی
او سراغ از لحظه‌ی مرگِ پیغمبر گرفت
بر سؤالش ضربه‌ی خشم دشمن شد جواب
كِشتی آلِ نبی ناگهان لنگر گرفت
دست زهرا چون علی تا كه با هم بسته شد
بین آن دیوار و در بر زمین بستر گرفت
مردمان بی‌وفا شاهد این ماجرا
وای از وقتی كه دل، دامنِ دلبر گرفت
دستِ دل گر خسته بود، پهلویش بشكسته بود
از برای یاری‌اش قوّتی دیگر گرفت
دشمن و ضرب و غلاف، فاطمه گرم طواف
ضربه‌ای زد قدرت از بازوی كوثر گرفت
عشق زهرا را عدو  تا به مسجد می‌كشید
فاطمه مشغول شد، حاجت از داور گرفت
لرزه بر عرش آمد و آسمان غرش نمود
حول و حوش فاطمه عالمی محور گرفت
هر قنوت فاطمه مملو از نفرین كه شد
شافع عالم علی، دستِ آن یاور گرفت
فطرس از این غصه‌ها شد غمینِ فاطمه
زیرِ پلكان دیدمش اشكِ چشمِ تر گرفت

اشك
آن شب كه اشكِ سرخِ ستاره روان گرفت
از هق هقِ فرشته گلوی زمان گرفت
در بیت الاحترامِ نبی زوجِ دخترش
دستی به آب و دستِ دگر آسمان گرفت
ناگه نشست بالِ علی بر حریمِ درد
آتش به یك اشاره دلِ كهكشان گرفت
وقتی كفن اراده‌ی احرامِ گل نمود
غم چنگِ خود به سلسله‌ی كودكان گرفت
پروانه‌ها به شمع جوان بوسه می‌زدند
كاین لحظه قلبِ خالقِ كلِ جهان گرفت
تا جبرئیل شهپرِ‌خود را به رخ كشید
پر را به گردِ كودكِ خود آن جوان گرفت
آمد ندا كه كودك و مادر جدا شوند
این صحنه خون ز چشمِ همه عرشیان گرفت
بر دوش باغبان گلِ یاسی شكسته بود
تابوت قد كمان شده را قد كمان گرفت
فطرس اگر كه سر به گریبان نهاد و سوخت
شاید شود زیارت قبرِ نهان گرفت

بقیع
كی می‌شه تو مدینه پر بزنم زاری كنم
با صدای ناله‌هام آقامون و یاری كنم
تا كه اسمِ بقیع و به روی لبهام می‌آرم
غربتِ مادرش و به یاد مولام می‌آرم
اگه من برم بقیع با اشك و حسرت می‌نالم
خودم و مثل كبوتراش رو خاكا می‌مالم
دور قبرای خاكی كبوترا پر می‌زنند
دنبالِ یه قبر مخفی هر كجا سر می‌زنند
شنیدم‌شب كه می‌شه چراغاشون‌خاموش می‌شن
زائرا پشت همون پنجره‌ها بی‌هوش می‌شن
نیمه‌ی شب‌ها تو بقیع صدای ناله‌ای می‌آد
میون قبرا یكی زار می‌زنه خیلی زیاد
می‌گه غربتِ كوچه می‌زنه آتیشم مادر
یه روزی خودم می‌آم منتقمت می‌شم مادر

یاس
یاس یعنی بوی دل، بوی بهشت
یاس یعنی فاطمه، حیدر سرشت
یاس یعنی كمترین عمرِ جهان
یاس یعنی مادرِ صاحب زمان
یاس یعنی كوچه و آه و شرر
یك گل و یك غنچه با هم پشتِ در
یاس یعنی قوّتِ دستِ علی
هستِ او پیوسته با هستِ علی
یاس یعنی خانه داری نوجوان
مادری افتاده حال و نیمه جان
یاس یعنی شانه بر موی حجاب
ناله در بیداری و در وقت خواب
یاس یعنی حیدر و غسل و كفن
اشكِ چشمِ زینب و آه حسن
یاس یعنی یا حسینِ زیرِ لب
بوسه بر زیر گلویی نیمه شب
یاس یعنی مهدی و وقتِ ظهور
انتقام از غاصبین پر غرور
یاس یعنی انتقام از عاملین
سیلی محكم به روی قاتلین
یاس یعنی ما مدینه می‌رویم
با امیرِ بی‌قرینه می‌رویم

كوثر
به آیه آیه‌ی كوثر قسم كه كوثر رفت
امانتِ ثقلینی آن پیمبر رفت
امانتی كه صدف بود و محسنش درّ بود
به ضربِ كینه‌ی دشمن ز پیشِ دلبر رفت
چرا نشست علی و فقط چرا زهرا
در آن زمانه‌ی فتنه به پشت آن در رفت؟
چو امر فاطمه، امر نبی و الله ست
به امر فاطمه حیدر نشست و یاور رفت
به وقت دفن بهارش علی به خود می‌گفت
خزان شدم به خدا افتخارِ حیدر رفت
شب است و آه علی همنشینِ این چاه است
میان چاه بگوید یگانه همسر رفت
شنید فطرس و افتاد از سماء بر خاك
حسین تا كه به گریه بگفت مادر رفت
ذوالفقار
فاطمه یعنی نبی را مادری
فاطمه یعنی گلِ پیغمبری
فاطمه یعنی مددكارِ علی
همسرِ شیرِ خدا یارِ علی
فاطمه یعنی غمت، یابن الحسن
سوز و آه و ماتمت، یابن الحسن
فاطمه یعنی صدای ناله‌ات
مادرِ مظلومِ هجده‌ ساله‌ات
فاطمه یعنی علی را بی‌قرار
اولین تیغ از دو تیغ ذوالفقار
فاطمه یعنی جمالِ نیلی‌اش
زد عدو در بین كوچه‌ سیلی‌اش
فاطمه یعنی كه پهلویش شكست
در میان كوچه یك باره نشست
فاطمه یعنی علی دادم برس
فضه‌ افتادم به فریادم برس
فاطمه یعنی كبودی بر بدن
مانده زخمِ میخ در بر روی تن
فاطمه یعنی همه گریان او
جان فطرس دم به دم قربان او

بی‌مادری
وای از غم بی‌مادری، یه دردِكه بی درمونه
حتی به فكرشم بودن جون و تن و می‌لرزونه
وای از دلِ بی‌مادرا كه زیرِ خاكِ گلشون
مادر دارا رو می‌بینند چقدر می‌سوزه دلشون
تا آخر عمر بی‌مادر ذكرِ مادر رو لبهاشه
خدا كنه كنارمون كسی بی‌مادر نباشه
اما بدون تو جمع ما غریب ترین بی‌مادراست
می‌دونی اسم اون چیه مهدی آلِ مصطفاست
قربون اون شالِ عزا، اشكای دونه دونه‌ات
شما بیا روضه بخون، كه ما بشیم دیونه‌ات
بگو چطور مادرتون، تو كوچه پژمرده شده؟
به پشت در تو آتیشا، چطور لگد خورده شده؟
بگو چطور تو مدینه، خون به دلِ زهرا زدند؟
لحظه‌ی غسلِ تن اون، غم به دلِ مولا زدند؟
بگو چطور به روی یاس، رنگِ غم و نیلی كشید؟
تو كوچه‌های بی‌كسی، به صورتش سیلی كشید؟
بگو برامون بدونیم، تو سینه‌تون‌چه غصه‌هاست؟
آقا به ما نشون بده كه قبرِ مادرت كجاست؟

غروب
مادری دارم كه چشماش پر اشكِ نابه
مادری دارم كه دلها زِ غمش كبابه
مادری دارم كه عالم مثِ اون ندیده
مادری دارم عدو غم به رخش كشیده
مادرم از غم دنیا شده زار و خسته
مادرم پشت درِ سوخته‌ی غم نشسته
مادرم دیده علی رو با دو دستِ بسته
مادرم رفت كمكش با پهلوی شكسته
مادر از دست مدینه غصه‌ها چشیده
مادر از ضربِ لگد دردِ زیاد كشیده
مادرم تنگِ غروب بود كه پیشِ خدا رفت
نیمه شب غریبونه از پیش بچه‌ها رفت

غسل
بریز ای اشكِ سرخابی،‌  در این یلدای بی‌تابی
به جسم یاسِ من آبی،  ولی آهسته آهسته
خدا، قوّت بده حیدر،  كنار یاس و نیلوفر
بگرید ساعتی دیگر،‌  ولی آهسته آهسته
خدا، این خسته آهویم،  شكسته پر، پرستویم
به آب غصه می‌شویم،‌  ولی آهسته آهسته
کنم حس، درد پهلویش،  چه سوزان، نیلی رویش
بگویم شرح بازویش،‌  ولی آهسته آهسته
غم نامردمان كُشتم،  خدایا این زمان كُشتم
نگاه كودكان كُشتم،  ولی آهسته آهسته
 

ذکر و نوحه

 
باور
خدا چرا امشب ـ مادر خسته
خوابیده بین بستر و ـ چشماش و بسته
شاید امشب درد نداره
خدا روز بد نیاره
وآآآآی ـ چرا خاطرم مضطربه
چرا دل من منقلبه ـ امون امون ای دل
وآآآآی ـ امون امون ای دل (3)
* * *
چی شده که بابا ـ قلبِ شکسته
کنار جسم مادرم ـ غمین نشسته
مادرم چشمات و وا کن
اشک بابام و نگا کن
وآآآآی ـ خدا نکنه مادر من
شبونه بره از بر من ـ امون امون ای دل
وآآآآی ـ امون امون ای دل (3)
* * *
لحظه‌های غسلِ ـ مادر من شد
یتیمی و بی‌مادری ـ باور من شد
ای خدا مادر سفر کرد
دخترش را در به در کرد
وآآآآی ـ من و این همه خون‌جگری
من و غصه‌ی بی‌مادری ـ امون امون ای دل
وآآآآی ـ امون امون ای دل (3)

سؤال
امون از دلِ خونِ مادر
دو چشمونِ گریونِ مادر
شبای پریشونِ مادر
چه داغونِ مادر! (2)
امان از شبِ تارِ مادر
شده ناله‌ها یارِ مادر
غم و غصه‌ها كارِ مادر
چه بیمارِ مادر! (2)
مادر چرا اینقدر خسته و بی‌قراری؟
مادر چرا نیمه شب بر لبت ناله‌ داری؟
مادر چرا روز و شب از چشات خون می‌باری؟
می‌باری ـ می‌باری
مادر چرا دشمنانت پر از كینه هستند؟
مادر چرا اومدند دستِ بابا رو بستند؟
مادر چرا از جفا در به رویت شكستند؟
شكستند ـ شكستند
* * *
تو ای مادرِ آسمونی
الهی كه پیشم بمونی
شدی قد كمون در جوونی
چرا نیمه جونی؟! (2)
چرا درد بازو می‌گیری؟
چرا دست به پهلو می‌گیری؟
چرا با حسن خو می‌گیری؟
چرا رو می‌گیری؟! (2)
مادر چرا عمرِ كوتاهت از غم خزان شد؟
مادر چرا بازوانت چنین ناتوان شد؟
مادر چرا كوچه اشكش برایت روان شد؟
روان شد ـ روان شد
مادر چرا اینقدر گریه از ما گرفتند؟
مادر چرا دشمنان دورِ بابا گرفتند؟
مادر چرا با لگد محسنت را گرفتند؟
گرفتند ـ گرفتند

دردِ دل
ای همسرِ مظلومه‌ی جوونم
مرو تو ای شكسته‌ی صبورم
شام سیاه قلبم و سحر كن
خیز و دوباره بر علی نظر كن
زهرا ببین همچون تو قد شكستم
كنارِ بسترت غمین نشستم
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا (4)
زینب نشسته تو چشاش ستاره
روی لبش امّ یجیب و داره
می‌گه ببین، من زینبِ تو هستم
یه وقت نشه مادر بری ز دستم
یه كم نگاه به چشمای ترم كن
چادرِ خاكی تو بیار سرم كن
سخن بگو دلم آروم نداره
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا (4)
بی تو حسین سر به دیوار می‌ذاره
حرفای زینبم پر از شراره
زهرا ببین حسن چطور می‌باره
درد دلاش عالم رو می‌سوزونه
خاطره‌هاش كرده دل و دیونه
شاهدِ حال و احوالِ تو بوده
می‌گه تو كوچه دنبالِ تو بوده
نگفتی زهرا كی تو رو كتك زد؟
كی چنگ به اون قباله‌ی فدك زد؟
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا (4)
یه كم نگاه به چشمای حسین كن
یه لحظه‌ گوش به حرفای حسین كن
حسین می‌گه مادر چه مهربونی
من می‌دونم چرا شدی كمونی
مادر من، قشنگ‌ترین بهارم
می‌خوام برم سجاده‌ات و بیارم
بعد تو سینه‌ام رو غم می‌گیره
مادر! حسین از غمِ تو می‌میره
كی دوباره كنارِ من می‌آیی؟
گفتی می‌آم می‌بینمت یه جایی!

بستر نشین
ای بانوی بستر نشین
گلبرگ یاسِ خورده چین
زهرا منم یارت ـ حیدر پرستارت
بر دیده ژاله می‌كنی
وقتی كه ناله می‌كنی
ای یار دلْ خسته ـ‌ چشمت شده بسته
بی تو كجا حیدر ـ دلِ مضطر
رود یك لحظه غم حاشا كند
بی تو به پیشِ كی ـ رود حیدر
غمِ دل را چگونه وا كند
ای آنكه حرف از وقت رفتن می‌زنی
آتش به پای باغ و گلشن می‌زنی
با قد خم با روی نیلی اینچنین
دشنه به قلبِ خسته‌ی من می‌زنی (2)
یا فاطمه ـ‌ یا فاطمه (4)
* * *
آبم مكن با خنده‌ات
گشته علی شرمنده‌ات
ای گلشنِ حیدر  ـ جان و تنِ حیدر
در جامِ چشمانت ببین
چین و چروك این جبین
از ناله‌های توست  ـ حیدر فدای توست
با این محبت‌ها، تو ای زهرا
غمِ حیدر چنین افزون مكن
بنما كمی ناله، كمی‌ زاری
به سینه‌ عقده را مدفون مكن
بی تو چه سازم در جهان شمعِ دلم
چون می‌شود با رفتنت غم حاصلم
پروانه‌ی روی تو حیدر بی كس است
پیشم بمان و تا حل شود این مشكلم
یا فاطمه ـ‌ یا فاطمه (4)

كاشانه
ای مدینه یاس باغ خانه‌ام كو؟
یاور من گرمی كاشانه‌ام كو؟
دست من در كوچه بستی
شاخه‌ی یاسم شكستی
بر تماشایم نشستی
یار و یاور فاطمه ـ  یاسِ پرپر فاطمه (2)
دیده‌ام در حالِ غسل او شبانه
جای میخ و جای سیلی، تازیانه
غسلِ جسمش می‌دهم او را شبانه
كُشته من را ناله‌های كودكانه
بارالها یاورم كو؟
دیده‌ام نیلی شده رو
دست من خورده به پهلو
یار و یاور فاطمه ـ  یاسِ پرپر فاطمه (2)
یار من با رفتنش پیرم نموده
از مدینه تا ابد سیرم نموده
ای مدینه من دگر زهرا ندارم
از فراقش سر به چاهِ غم گذارم
غصه‌ در جانم نهان بود
یاسِ من خیلی جوان بود
در جوانی قد كمان بود
یار و یاور فاطمه ـ  یاسِ پرپر فاطمه (2)
ای مدینه دیدی آخر ناله كردم
ناله‌ها بر یارِ هجده ساله كردم
ای مدینه آمدی با دشمنانم
بردی آخر فاطمه یارِ جوانم
وای از این دور و زمانه
بسترش در بین خانه
كرده اشكم را روانه
یار و یاور فاطمه ـ  یاسِ پرپر فاطمه (2)

دعا
زهرا دعا كن ای یاسِ خونه
حیدرِ خسته ـ تا بعدِ غسلت ـ زنده نمونه
(زهرا دعا كن)
حالا می‌دونم ـ یارِ جونم
چرا تو از چشمای حیدر رو گرفتی
شبا به وقتِ ـ نمازِ وِترِت
می‌شستی و دستی به پهلو می‌گرفتی
وای من از گرفتن رو
علی و خونِ زخمِ پهلو
زهرای حیدر (2) زهرای حیدر (3)
اسماء مریز آب ـ كه بی‌قرارم
من نمی‌تونم ـ خون‌های‌پهلو ـ رو بند بیارم
(اسماءمریزآب)
دستای لرزون ـ چشمای گریون
یكی برا زهرای من كفن بیاره
شدم پریشون ـ مثلِ یه مجنون
وقت كفن چشمای زینب نمی‌زاره
آستینا رو دهن بگیرید
دستْ رو چشِ حسن بگیرید
زهرای حیدر (2) زهرای حیدر (3)
ای كودكانم ـ همه بیایید
با مادر خود ـ لحظه‌ی آخر ـ وداع نمایید
(همه بیایید)
وای از دلِ شب ـ غش كرده زینب
حسین داره چشمای كوثر و می‌بوسه
دستای زهرا ـ رو شونه‌هاشون
حسن داره دستای مادر و می‌بوسه
خدا می‌دونه چی كشیدم
وقتی كه این وداع رو دیدم
زهرای حیدر (2) زهرای حیدر (3)

جنون
قنفذ الهی خوش نبینی
از هر چه ظالم بوده تو ظالم ترینی
(وای ـ ظالم ترینی)
از جمع ما بردی گلی را
شد كار بابایم دگر خانه نشینی
(وای ـ خانه نشینی)
نفرین به تو كردی جفا بر هستِ مادر
(هستِ مادر)
با ضربه‌ای بردی رمق از دستِ مادر
(دست مادر)
پهلو شكسته مادر من ـ مادرِ من، مادرِ من (2)
در كوچه‌ها كارم جنون شد
از ضربِ‌سیلی‌چشمِ مادرغرقِ‌خون‌شد
(وای ـ غرقِ‌خون‌شد)
دست عدو از بس قوی بود
روپوش مادر از گلِ رویش برون شد
( وای ـ برون شد)
بهرِ كمك خود را به سویش می‌كشاندم
(می‌كشاندم)
پنهان ز بابا چادرش را می‌تكاندم
(می‌تكاندم)
پهلو شكسته مادر من ـ مادرِ من، مادرِ من (2)
از شدت آن ضربِ سیلی
رخساره‌ی من هم پر از شور و شرر شد
(وای ـ شرر شد)
اما بگویم از صدایش
گوش ملائك با صدایش جمله كر شد
(وای ـ جمله كر شد)
وای من از آن كوچه‌ها و روی نیلی
(روی نیلی)
من هم زمین افتادم از آن ضربِ سیلی
(ضربِ سیلی)
پهلو شكسته مادر من ـ مادرِ من، مادرِ من (2)

یاد
یاد علی نمی‌ره ـ وقتی شدی ز ناله
زهرا تو خاموش
گفتی به من علی جان ـ هرگز نشه حسینِ
زارم فراموش
زهرای مهربونم ـ ای یاسِ لاله‌گونم (2)
یا فاطمه یا زهرا (4)
اشكای كودكانت ـ  سرچشمه گیرد از این
اشكِ روونم
بی‌تو چگونه حیدر ـ با كودكان بسازد
یارِ جوونم
وای از دلِ پریشم ـ زهرا مرو ز پیشم (2)
یا فاطمه یا زهرا (4)
داری میون خونه ـ ای یاسِ بی نشونه
صدها نشونه
زهرا دعا كن حیدر ـ با خاطرات خونه
زنده نمونه
بعد از تو ای نیازم ـ با گریه‌ها چه سازم (2)
یا فاطمه یا زهرا (4)

دیدار
حالا كه چشمام كاسه‌ی خونه
كنارِ جسمم مادرِ گریون و قد كمونه (قدش كمونه)
خون ها رو پاك كن ـ از صورت من
تا كه تو رو ببینم ای مادر خسته
بگو برایم ـ كه من بدونم
كی بوده كه پهلوی مادر و شكسته
بوی تو بوی یاسه مادر
غمخوار تو عباسه مادر
* * *
وقتی شنیدم شهر مدینه
جفا نموده به مادرِ من دشمنِ كینه (دشمنِ كینه)
گردیده نیلی ـ با ضربِ سیلی
صورتت و مادرِ من پیش داداشم
خوبه كه چشمام روت و نبینه
كاشكی مادر بمیرم و كاشكی نباشم
كاشكی می‌شد دورت بگردم
دو دستم و سپر می‌كردم

شرر
زهرا تو همه بود و نبود حیدری
زهرا تو گلِ یاسِ كبودِ حیدری
* * *
سرشكِ غم به دامانم
شرر افتاده بر جانم
بدان كه بعدِ تو زهرا
چو مردی خانه ویرانم
* * *
ز هجرت ناله‌ دارم من
غمِ آلاله دارم من
به برگِ زخمی جسمت
هزاران ژاله دارم
* * *
چه سازم با دلِ خونم
امان از حالِ اكنونم
شب و صحرا و تنهایی
تو لیلی من چو مجنونم

زخم
یارب به ‌چشمانم ـ اشكِ غم جاریست ـ می‌رود یارم مظلومه زهرا
قلبم شده زخمی ـ زخمِ من كاریست ـ می‌رود یارم مظلومه زهرا
احساسِ حیدر ـ الماسِ حیدر
ای یاسِ حیدر ـ ای یاسِ حیدر
مظلومه زهرا ـ مظلومه زهرا (2)
می‌سوزم از داغت ـ كنجِ این خانه ـ همچو پروانه مظلومه زهرا
هجرت دل من را ـ كرده ویرانه ـ عشقِ دردانه مظلومه زهرا
ناهید  حیدر ـ خورشید حیدر
امیدِ حیدر ـ امیدِ حیدر
مظلومه زهرا ـ مظلومه زهرا (2)
هر جا كه دیدم من ـ یادگاریت ـ جای زاریت گریان شدم من
دیدم به‌پشت‌در  ـ قطره‌های‌خون ـ میخِ در گلگون نالان ‌شدم‌ من
دستم كشیدم بر ـ زخمِ بازویت ـ زخمِ پهلویت اشكم روان شد
غسل وكفن‌كردم ـ تاكه آن ‌رویت ـ روی نیلی‌ات عمرم خزان شد
هستی تو آهم ـ بودی پناهم
ای تكیه گاهم ـ ای تكیه‌گام
مظلومه زهرا ـ مظلومه زهرا (2)
هستی به من دادی ـ‌ مرغِ زیبایم ـ یارِ غمهایم با یك تكلّم
از من نهان كردی ـ ناله‌هایت را ـ غصه‌هایت را با یك تبّسم
ای یارِ شیرینم ـ بی تو دلگیرم ـ‌ بی تو می‌میرم طاقت ندارم
در وقتِ غسل تو ـ ‌ناله شد كارم ـ روی خاكِ غم سر می‌گذارم
ای دلبرِ من ـ تاجِ‌ سرِ من
ای یاورِ من ـ ای یاورِ من
مظلومه زهرا ـ مظلومه زهرا (2)

عشق
عشقِ سیلی خورده‌ام خیز و تماشا كن
سفره‌ی دردِ دلت را با علی وا كن
من كه صورت روی خاكم
حیدرم ای عشقِ پاكم
فاطمه جان ـ فاطمه جان(2)
مرهمی بر جان و بر چشمِ ترم بودی
بهترین یارم تو زهرا همسرم بودی
رفته‌ای ای مرغِ كویم
با فراقت روبرویم
فاطمه جان ـ فاطمه جان(2)
از زمانی كه تو رفتی كارِ من افسوس
جان حیدر جای بابا محسنم را بوس
ای امیدِ زندگانی
قد خمیدی در جوانی
فاطمه جان ـ فاطمه جان(2)
بعد تو شد چاهِ غم مرهم به هر رازم
كودكانت را چه گویم با غمت سازم
ای بهارِ در خزانم
روشنی آشیانم
فاطمه جان ـ فاطمه جان(2)
ای پرستویی كه بی من پر كشان رفتی
هست حیدر بودی و از دستِ آن رفتی
هجر یارم مشكلم شد
مرگ زهرا حاصلم شد
فاطمه جان ـ فاطمه جان(2)

نشكفته پرپر
ای نشكفته پرپرم ـ  ای سربازِ حیدرم
اولین فدایی‌ام ـ  تنها رفتی از برم
از من جدا شدی محسن
از غم رها شدی محسن
طفلِ ـ شهیدِ ـ فاطمه ـ محسنم (2)
سردار حمایتی ـ حامی ولایتی
داری از فشارِ در ـ پیشِ حق شكایتی
ای التماسِ من محسن
ای غنچهْ یاسِ من محسن
طفلِ ـ شهیدِ ـ فاطمه ـ محسنم (2)
ای محرم به راز من ـ مرغِ عشقِ نازِ من
از داغت ز چشم خود ـ خون بارم نیازِ من
گرمی جانِ من محسن
ای همزبانِ من محسن
طفلِ ـ شهیدِ ـ فاطمه ـ محسنم (2)
بی تو عمرِ من تباه ـ رفتی ای تو تكیه‌گاه
از چه رو شدی خزان ـ ای گلگونِ بی‌گناه
سوزم ز داغ تو محسن
وای از فراق تو محسن
طفلِ شهیدِ فاطمه محسنم (2)

مهتاب
زهرا مادرِ تازه جوانم مرو
زهرا گلِ یاس قد كمانم مرو
* * *
مادرم دوای دردم
عمرم و نذر تو كردم
مرو از پیش حسینت
تا كه من دورت بگردم
* * *
مادرم ای بی‌نظیرم
ماه و مهتاب منیرم
اگه تو بری ز پیشم
بی تو تنهایی می‌میرم
* * *
تویی آیینه‌ی پاكی
مثِ خورشید تابناكی
من می‌گم همه بدونند
چادرت چادرِ خاكی
* * *
مادرم خیلی جوونی
با مدینه مهربونی
ولی مزدِ تو همین بود
كه بشه قدت كمونی
* * *
یادته تو خونه بودیم
كُنج آشیونه بودیم
همگی مشغول اشكِ
سردِ دونه دونه بودیم
در و آتشی كه دیدیم
غم عالم و چشیدیم
تو رو از پشت همون در
چطوری بیرون كشیدیم

نگاه
مهربان مادر ـ‌ ای جوان مادر ـ  ناتوان مادر ـ قد كمان مادر
مادرم زهرا ـ مادرم زهرا (2)
آمدی خوابم ـ ای تو مهتابم ـ دادی از دستت ـ لحظه‌ای آبم
لرزشِ دستت ـ كرده ویرانم ـ خون به چشمانم ـ بی تو بی‌تابم
مادرم زهرا ـ مادرم زهرا (2)
گفته‌‌ای هر شب ـ  ای تو بسته لب ـ دردِ دلهایت ـ با دلِ زینب
آمدی امشب ـ تا به من گویی ـ از غمِ كوچه ـ شرحِ تاب و تب
مادرم زهرا ـ مادرم زهرا (2)
از غمت نالم ـ مادرِ عالم ـ من ز هجرانت ـ این شده حالم
همرهت مادر ـ رفته آمالم ـ در قفس مانده ـ بی پر و بالم
مادرم زهرا ـ مادرم زهرا (2)

آشیانه
قلب مرا شكستی یاسِ كبودم
رفتی ز آشیانه بود و نبودم
بانوی خسته ـ پهلو شكسته ـ در خون نشسته
زهرای اطهر ـ‌ زهرای اطهر ـ زهرای اطهر (3)
بر روی درب خانه از تو نشانه
هر شب حسینِ زارت دارد بهانه
روح و روانم ـ یارِ جوانم ـ بردی توانم
زهرای اطهر ـ‌ زهرای اطهر ـ زهرای اطهر (3)
شبها به روی قبرت سر می‌گذارم
بنگر كه بعد هجرت جانی ندارم
هم آشیانم ـ ای مهربانم ـ بی تو خزانم
زهرای اطهر ـ‌ زهرای اطهر ـ زهرای اطهر (3)
رفتی ستاره‌ی من از آسمانم
بعد از تو من نخواهم زنده بمانم
ای نوبهارم ـ داغ تو دارم ـ دل بی قرارم
زهرای اطهر ـ‌ زهرای اطهر ـ زهرای اطهر (3)

نظر
زهرا نظر كن بر حالِ زارم
از هجرِ رویت من بی‌قرارم
گشته مدینه نالان ز داغت
در بینِ كوچه گیرم سراغت
مظلومه زهرا(3)
رفتی ز پیشم با روی نیلی
بر من نگفتی از ضربِ سیلی
هرگز نگفتی از دردِ پهلو
برخیز و یك دم از غربتت گو
مظلومه زهرا(3)
طفلانِ گریان در كُنجِ خانه
هر دم بگیرند مادر بهانه
طاقت ندارم ای بهترینم
این گونه خسته جسمت ببینم
مظلومه زهرا(3)
بین كودكانت سر در گریبان
در پای بستر زینب پریشان
ذكر حسن شد مظلومه مادر
قلبِ حسینت گردیده مضطر
مظلومه زهرا(3)
زهرا چگونه گشتی تو پرپر
بنگر كه حیدر با دیده‌ی تر
سجاده‌ی تو چون گل ببوید
از خاطراتت با خود بگوید
مظلومه زهرا(3)

صفا
مادر مهربونم كجایی كجایی
مادر دردِت به جونم كجایی كجایی
ای شمس آسمونم كجایی كجایی
مادرِ قد كمونم كجایی كجایی
مادر مادر ـ وای مادر وای مادر وای مادر (2)
رفتی تو ای تمومِ وجودم ز خانه
بی تو صفا نداره دگر آشیانه
هرگز یادم نرفته شبِ تارِ كوچه
بی تو سر می‌گذارم به دیوارِ كوچه
مادر مادر ـ وای مادر وای مادر وای مادر (2)
امشب دلم ز داغت به ماتم نشسته
بابا جسمت بشوید ولی چشمِ بسته
دیدی آخر جدایی سرانجامِ ما شد
باید كه بی صدا از تو مادر جدا شد
مادر مادر ـ وای مادر وای مادر وای مادر (2)

چراغ
شده چراغِ خونه ـ اشكای دونه دونه
دعا كنم بمونی ـ ماهِ نمونه
كتاب عشق حیدر(3) فاطمه جانم
ای همه تار و پودم ـ یاس میان دودم
وقت كفن نمودن ـ كاشكی نبودم
شب است و خانه خاموش ـ فاطمه‌ام كفن پوش
می‌برمش شبانه ـ بر سر این دوش
كتاب عشق حیدر(3) فاطمه جانم
بهارِ مهربانی ـ ‌دیگر شده خزانی
یارِ مرا گرفتند ـ‌ در نوجوانی
گرفته‌ای ز من رو ـ بانوی دست به پهلو
خیز و بگو به حیدر ـ محسن من كو؟
كتاب عشق حیدر(3) فاطمه جانم

نگار
زهرای مهربانم امان از جدایی
بی‌تو ای قد كمانم ندارم نوایی
ز هجرت كودكانت خراب و نیمه‌جانند
مدد بنما علی را كجایی؟ كجایی؟
یا فاطمه یا زهرا ـ یا زهرا ـ یا زهرا(2)
در هر لحظه كه یارم تو بودی عزیزم
عشقم، دار و ندارم تو بودی عزیزم
عمرت زهرا خزان شد امان از دلِ من
در این خانه بهارم تو بودی عزیزم
یا فاطمه یا زهرا ـ یا زهرا ـ یا زهرا(2)
زینب هر دم بنالد ز داغت گلِ من
حسین از من بگیرد سراغت گلِ من
حسن گوید پریشان كنارِ مزارت
رفتی مادر به قربانِ آهت گلِ من
یا فاطمه یا زهرا ـ یا زهرا ـ یا زهرا(2)

یار
رفتی از برِ علی ـ یاسِ پرپرِ علی ـ زهرا زهرا
اشكِ غم نشسته در ـ چشمانِ ترِ علی ـ زهرا زهرا
ای گلشنِ علی ـ زهرا زهرا
جان و تنِ علی ـ زهرا زهرا
زهرای من مرو ـ زهرا زهرا(2)
غمخوارِ جوانِ من ـ ای روح و روانِ من ـ زهرا زهرا
رفتی با نبودِ تو ـ گویی رفته جانِ من ـ زهرا زهرا
من میرِ خیبرم ـ اما ای وای
بی یار و یاورم ـ اما ای وای
زهرای من مرو ـ زهرا زهرا(2)
یارِ لاله گون كفن ـ می‌گوید ز تو حسن ـ من می‌نالم
از كوچه شنیده‌ام ـ از داغِ تو یاسِ من ـ ای آمالم
تنها و بی كسم ـ با طفلانت
خیز و مدد نما ـ من قربانت
زهرای من مرو ـ زهرا زهرا(2)

حسرت
نازنین مادرم ـ گلِ غم پرورم
حالِ زارم ببین ـ تو مرو از برم
فاطمه مادرم (4)
مرغ كاشانه‌ام ـ حسرتِ خانه‌ام
بعد تو پر شده ـ صبرِ پیمانه‌ام
فاطمه مادرم (4)
هر طرف بنگرم ـ سوزد این پیكرم
بی تو این خاطرات ـ می‌كند مضطرم
فاطمه مادرم (4)
بین دو چشمِ ترم ـ در غمت مادرم
دست مرهم بكش ـ لحظه‌ای بر سرم
فاطمه مادرم (4)

احساس
مادرِ خسته، مادر من
پهلو شكسته، مادر من
به خون نشسته، مادرِ من
ای قد خمیده، مادرم ـ غربت كشیده، مادرم
وای مادرم وای ـ مادر من (3)
رفتی ز خانه، ای بهارم
از آشیانه، ای نگارم
چرا شبانه، بی قرارم
ای بود و هستم، مادرم ـ رفتی ز دستم، مادرم
وای مادرم وای ـ مادر من (3)
بنگر به طفلِ نورِ عینت
به حالِ زارِ زینبینت
اشك حسن، آهِ حسینت
مادر كجایی، مادرم ـ داد از جدایی، مادرم
وای مادرم وای ـ مادر من (3)
چادر خاكی بر سرِ من
سجاده‌ی تو بسترِ من
آتش گرفته پیكرِ من
احساسِ بابا، مادرم ـ ای یاسِ بابا، مادرم
وای مادرم وای ـ مادر من (3)

درد
عشقِ مولا كُنجِ دیوار پشت درِ تنها نشسته
زخم میخ و هجرِ محسن قدِ زهرا را شكسته
تا نگاهش سوی حیدر می‌رود
بین كوچه بهرِ یاری می‌دود
بانوی مظلومه زهرا (4)
دردِ پهلو برده از او قدرت و تاب و توانش
دیده حیدر با نگاهش غربتِ یارِ جوانش
چشم مولا بر گلِ پژمرده‌اش
بنگرد بر عشقِ سیلی خورده‌اش
بانوی مظلومه زهرا (4)
می‌كشانند شیرِ حق را سوی مسجد ظالمانه
جانفشانی می‌نماید بهر رهبر عاشقانه
فاطمه نورِ دلِ پیغمبر است
فاطمه پروانه دورِ حیدر است
بانوی مظلومه زهرا (4)
می‌خورد بر جسمِ زهرا ضربه‌های تازیانه
ناله‌های قلبِ مولا می‌كشد هر دم زبانه
فاطمه دین را دلالت می‌كند
از علی هر دم حمایت می‌كند
بانوی مظلومه زهرا (4)

خون جگر
اهل جهان فاطمه با خون جگر رفت
مسافر خانه‌ی حیدر به سفر رفت(2)
بسكه به زهرا
ظلم و ستم شد
جور و جفا رفت
یاسِ  مدینه
خسته‌ی غم شد
پیشِ خدا رفت
فاطمه جانم ـ فاطمه جانم ـ فاطمه جانم(2)
فاطمه حامی علی بود و فدا شد
كشته‌ی مظلومیتِ مذهبِ ما شد(2)
حق و حقیقت
گمشده‌ای از
درد و غم اوست
مرحم  دلها
دیدنِ روی
منتقم اوست
فاطمه جانم ـ فاطمه جانم ـ فاطمه جانم(2)
 

شور و بحر طویل

 فاطمه ـ فاطمه (4)
دل زارم یه طرف، دیده‌ی تارم یه طرف
هجر یارم یه طرف، غسل نگارم یه طرف
* * *
شرح بازو یه طرف، کبودی رو یه طرف
همه اینها یه طرف، زخمِ به پهلو یه طرف
* * *
چشم گریان یه طرف، کوثر قرآن یه طرف
منِ بی جان یه طرف، اشک یتیمان یه طرف
* * *
همه غم‌ها یه طرف، بی کسیِ ما یه طرف
داغ محسن یه طرف، دوری زهرا یه طرف
* * *
غربت شب یه طرف، ناله‌ی بر لب یه طرف
دل خونِ حسن و، حسین و زینب یه طرف
* * *
جسم مادر یه طرف، ناله‌ی دختر یه طرف
دست حیدر یه طرف، دست پیمبر یه طرف

مادر من ـ مادر من ـ مادر (3)
می‌گه دو تا چشم ترت مادر
سرخی آهِ جگرت مادر
بذار آقا تو روضه‌ی زهرا
منم بگم به مادرت مادر
* * *
این شبا ناله‌ها می‌گن مادر
هق هق گریه‌ها می‌گن مادر
این شبا شعر و بیت می‌گن مادر
تموم اهل بیت می‌گن مادر
* * *
این شبا سیدا می‌گن مادر
بغضای بی‌صدا می‌گن مادر
این شبا عقده‌ها می‌گن مادر
دیوارِ كوچه‌ها می‌گن مادر
* * *
این شبا عاشقا می‌گن مادر
تو حجره بچه‌ها می‌گن مادر
این شبا خسته‌ها می‌گن مادر
پهلو شكسته‌ها می‌گن مادر
* * *
غریب و آشنا می‌گه مادر
پرچم هیئتا می‌گه مادر
حلقه‌ی اشك و غم می‌گه مادر
چادر خاكی هم می‌گه مادر
* * *
ناله‌ی مرد و زن می‌گه مادر
حسین می‌گه حسن می‌گه مادر
تشنه می‌گه عطش می‌گه مادر
زینب كرده غش می‌گه مادر
هر پیر و هر جوون می‌گه مادر
دستای بی توون می‌گه مادر
زمین و آسمون می‌گه مادر
تابوت و چكه خون می‌گه مادر

مرو زهرا مادرم ـ مادرِ من (4)
به دلم برات شده مادر می‌ره
از غمش بابا دیگه زمین گیره
حالا كه توی دلم عقده دارم
روی جسمِ مادرم سر می‌زارم
بابامون تابوت غم رو دستاشه
رو شونه‌اش خون‌های تازه می‌پاشه
مدینه خوابه و ما خونجگریم
واسه تشییع مادر در به دریم

فاطمه مادر عباس ـ فاطمه مادر حسین(4)
با نوای تو یا زهرا ـ می‌رویم بین الحرمین
السلام علی العباس ـ السلام علی الحسین
* * *
راهی کربلا هستیم ـ با تو یاس مدینه‌ای
با تو که خسته از دردی ـ زخمِ غربت به سینه‌ای
تا رسیدیم به شش گوشه ـ ناله از ظلم و کینه کن
با حسینت بگو غم را ـ کربلا را مدینه کن
* * *
لحظه‌ی دیدن عباس ـ سوی علقم اشاره کن
به ابالفضل بگو مادر ـ شادی‌اش را نظاره کن
* * *
ما همه در کنار تو ـ عاشقان و فدایی‌ات
منتظر بر سر راهند ـ لشکر نینوایی‌ات

مادر وای مادر ـ مادر وای مادر (2)
نیازِ من همینه مادر، یه بار برم مدینه
كبوتر دلِ من یك بار، توی بقیع بشینه
تمومی زندگیم و می‌دم، برای سفر به مدینه
دو تا چشام و، فدا می‌كنم، اگر كه بقیع و ببینه
قسم به پهلوی بشكسته، خمارِ كوچه منم
تو كوچه‌های مدینه من، به صورتم می‌زنم
می‌گم تا ابد، همیشه منم، قسم به مدینه غلامَت
صدا می‌زنم، كه قاتلِ قنفذم به خدا تا قیامت

یا فاطمه یا زهرا ـ یا زهرا (2)
از اون اوّل كه خود را شناختم
نام زهرا روی لبم بود
از اون اوّل كه دل را می‌ساختم
عشقِ زهرا تاب و تبم بود
* * *
تا می‌آد فاطمه دلِ من
می‌شه مرغِ دیونه‌ی تو
كوچه كوچه می‌گردم پی یك
بزم عزا خونه‌ی تو
روضه‌خون روضه‌هاش وقتی یادِ
غمِ مادر تا كه می‌خونه
یادِ اشكِ حسن بینِ كوچه
دل و جونم رو می‌سوزونه
* * *
روضه‌خون تا كه می‌گه مدینه
یادی از ضرب سیلی می‌شه
خیلی هستند تو روضه می‌بینم
صورت اونها نیلی می‌شه
وقتی می‌گن كه محسن تمامِ
وجودم غرقِ ناله‌ می‌شه
روضه‌اش و تا می‌خونند روضه‌ی
علی اصغر حواله می‌شه

یا فاطمه ـ یا فاطمه(2)
من دیده‌ام غم دیده‌ای
 دوران ماتم دیده‌ای
من دیده‌ام كه همسرم
 آمد به كوچه در برم
 بر گردنم بندی  ز كین
 افتاده  زهرا بر زمین
از من حمایت می‌نمود
 حفظِ ولایت می‌نمود
من دیده‌ام مسمارِ  در
گردیده خونین چون جگر
من دیده‌ام غم ناله‌ای
 از یارِ هجده‌ ساله‌ای
من دیده‌ام طفلان زار
 از هجرِ مادر بی قرار
من دیده‌ام در نیمه شب
مرگ از خدا دارد طلب
من دیده‌ام كه فاطمه
گردیده عمرش خاتمه
من گشتم آخر بی‌پناه
 دارم به سینه سوز و آه
 خورده گره در كارِ من
 زهرا مدد ای یارِ من

سیدتی یا فاطمه(س)
مادرِ زینب، مادرِ سادات، همسرِ مولا، قبله‌ی حاجات، یارِ ولایت، اصل روایات، بانوی عصمت، روحِ زیارات، به پشت در شد، چه عاشقانه، پرپرِ و افتاد، با یك جوانه، میان كوچه، تا شد روانه، دست عدویش، به تازیانه، تمام عشقش، میانِ خانه، تمام فكرش، به یك نشانه، نام یكی بود، تو این زمانه، ذكر لبش بود، چه عارفانه، دلش همیشه، غرقِ بهانه، به خون نوشتش، چنین ترانه، تو هر دو دنیا، علی یگانه، علی بهانه، علی ترانه، علی زمانه، علی مكانه، علی جهانه، علی علی علی ...

ای منتقمِ مادر ـ ای منتقمِ مادر (2)
ای وارثِ پیغمبر، امیدِ دلِ حیدر
ما منتظرت هستیم، ای منتقمِ مادر
* * *
عمری كه به پایان شد
جان بی‌تو چه حیران شد
این سینه پریشان شد
وقتِ غمِ جانان شد
دل‌ها همه نالان شد
غم‌ها چه فراوان شد
از روضه‌ی تو مولا
كی واله و گریان شد؟
* * *
شد فصل سرشكِ غم
كارِ همه شد ماتم
ممنون ز تو ای مولا
دادی به عزا راهم

 وای مادر
مهدی كه روز و شب می‌گه وای مادر، حسین می‌گه زینب می‌گه وای مادر، كوچه كه با حسن می‌گه وای مادر، شیعه به تاب و تب می‌گه، بقیع غصه‌ها می‌گه وای مادر، مدینه با نوا می‌گه وای مادر، چهار گوشه‌ی كعبه می‌گه وای مادر، پیمبر خدا می‌گه وای مادر، هر دلِ آشنا می‌گه وای مادر، زمین می‌گه سما می‌گه وای مادر، سینه‌ی عاشقا می‌گه وای مادر، آه سوخته دلا می‌گه وای مادر، سردابِ سامرا می‌گه وای مادر، به حق كه نینوا می‌گه وای‌مادر، حسین به كربلا می‌گه وای مادر ...

وای مادرم مادرم (2)
خواب می‌دیدم، خواب می‌دیدم، كه مادرِ خون جگرم، اومده یك شب به برم، دستی كشید روی سرم، گفت كه به من ای گوهرم، حسین عزیزم پسرم، اومدم امشب تا كنارت بمونم، برات یه قصه بخونم، بگم برات از مدینه، از این همه بغض و كینه، بگم چه ها كشیده‌ام، چه ها كه من ندیده‌ام ... وقتی كه جدّت رسول الله می‌خواست از دنیا بره، به عالم بالا بره، گفت با صدای خسته‌اش، با اون دلِ شكسته‌اش، دختر من ای همه‌ی امیدِ دلم، فاطمه جمعِ حاصلم، یه روز می‌شه كه بعدِ من، می‌ان تو كوچه دشمنات، به تو جسارت می‌كنند، به من اهانت می‌كنند، فدك رو از تو می‌گیرند، گریه حرامت می‌كنند، بین همون كوچه، تو همراه حسن، با غصه و غم و مَحن، قباله از دست تو مادر می‌كشند، روی تو رو ای ماهِ من، یه رنگ نیلی می‌زنند، گوشه‌ی دیوارِ كوچه زهرام و سیلی می‌زنند ... بعد تمامِ غصه‌ها، می‌آن همه نامردما، از علی بیعت بگیرند، با هیزمای خشك و تر، با آتیش سرخِ جگر، به قلب تو نیش می‌زنند، در خونت و آتیش می‌زنند، تو پشت در شالِ عزا رو سرته، مردِ غریب حیدرته، اون لحظه كه پشتِ دری، تو شور حالِ دیگری، اون مردِ بی حیا می‌آد، رو یاسِ من پا می‌زنه،  لگد به در تا می‌زنه، می‌مونی پشتِ در و بی حال و غریب، قربونِ این همه ‌شكیب، میخِ دری كه سرخ شده، بیرون می‌آد از پشت در، می‌رنجونه طفلی رو همراه مادر، محسن تو شهید می‌شه، موهای تو سفید می‌شه، من نگم از پهلوی تو، نیمه ماهِ اون روی تو، كاشكی فقط محسن و پهلو بود و دردِ روی تو ... وارد خونه تا شدند، علی رو بستند همگی، در و شكستند همگی، تو اومدی یاری كنی، برا علی كاری كنی، دست تو از یك طرفه پای كمربند علی شیرِ خدا، چنگِ عدو خورده گره به پای ریسمان جفا، نمونده هیچ گونه وفا، یه وقت یه مردِ‌ ظالمی، كه اون به نامِ قنفذِ، می‌آد برای ظالما، كاری كنه، دشمنات و یاری كنه، غلاف شمشیر می‌آره، از چشم اون خون می‌باره، می‌زنه با غلاف خون بازوی تو، وای از دلِ غم دیده‌ات، غصه و ماتم دیده‌ات، چقدر برات در به درم، لاله‌ای شد چشمِ ترم،‌ می‌سوزه قلبم ـ جیگرم، با ناله‌های مادرم،‌ وای مادرم وای مادرم ...

حسن فطرس


پاشو از جا دلبري کن   برا زينب مادري کن  از رخت وا روسري کن
رنگم از رخم پريده   جون من به لب رسيده   نفسام شده بريده   
اي همه سوز و گدازم    غم مخور اي دلنوازم   بيت الاحزان و مي سازم
مادر بيا براي آرزوت گريه کنيم 
مادر  بريم سر قبر عموت گريه کنيم
مادر   تا که شفا پيدا کني دعا دارم
مادر صورتم و من کف پاهات ميذارم
پاشو تو رو خدا   از من نشو جدا    نگذار حسين و تنها2
يازهرا  مادر چشاتو وا کن
يازهرا حسينت و صدا کن

پاشو اي يار ولايت  نيگا کن تو شهر غربت   اومده سلمان عيادت
مادرِ اسير دردم  الهي دورت بگردم   هوس غذاتو کردم
من خوابم نبرده شبها   بيا باز مثل قديما  بگو قصه هاي بابا
مادر   قصه بگو ز ذوالفقار برا حسين
مادر قصه ي بدر و احد و جنگ حنين
مادر برام ز خواستگاري پدر بگو 
مادر  قصه ي ازدواج و اون سپر بگو
دارم بهونه ها   يار  شير خدا   نگذار حسين و تنها2
يازهرا  مادر چشاتو وا کن
يازهرا حسينت و صدا کن


خوب میشه حال مادر، اسما    برای چی تابوت میاری
شدی تو نا امید از حالا   مگه مادر رو دوست نداری
پر میشه خونه باز از نفساش
راه میره باز دوباره رو پاهاش
عیبی نداره خودم میخرم    باز گوشواره براش
***
اگه بره مادر از اینجا   به جون بابامون میمیرم
اینقده میخونم دعا تا     شفاشو از خدا بگیرم
میشه که باز تو نماز شبش
میون اشکا و سوز تبش
(خدایا مرگ من و برسون)      نباشه رو لبش
****
ببین دلم یه دریا خونه    آخه نمیدونی چی دیدم
به خدا که فقط تا خونه    دست مادر رو میکشیدم
چشمایی که دیگه سو نداره
روز و شب از مصیبت می باره
نمی تونه هنوز پلکاشو از     کوچه هم بذاره


مادر  پلکی بزن  آهی بکش حرفی بزن با من
مادر  دستی بکش روی سرم ای لاله پیراهن
نه جواب سلامی      نه حرفی نه کلامی
نماز تو نداره          نه قنوت و نه قیامی
مادر! آسمون غم  مادر بارونی
مادر! تو برای رفتن خیلی جوونی

مادر  هر غصه ات را با عزیزت در میان بگذار
مادر  بهر دل حیدر تو معجر از سرت بردار
چه غمهايي کشیدی     از این دنیا بریدی
نمونده جسمی از تو       تو بستر ناپدیدی
مادر شعله ی آتیش را* به کجا برده؟
مادر چی به حال و روز ابروت آورده
مادر آسمون غم مادر بارونی...

مادر بر روی در یک لکه خون از تو به جا مانده
مادر  بر چادر خاکی تو چند رد پا مانده؟
به پیش چشم حیدر  داری میشی تو پرپر
به پیش چشمای من   گرفتی زخم بستر
مادر! کاسه ی صبرم دیگه شده لبریز
مادر! یا علی بگو و از زمین برخیز
مادر آسمون غم مادر بارونی...


اين خونه تازه ماتم ديده      ما رو به حالمون بذارين
اين خونه داغ خاتم ديده       پا روي قلبمون نذارين
ميگذره آب ديگه از سرمون
به پشت در ميره مادرمون
انگاري باز داره خاك عزا   ميشه بر سرمون
***
تو خونه بوي دود پيچيده     تو رو خدا آتيش نيارين
به سر اين در پوسيده          چه بلايي ميخواين بيارين؟
دشمن پست كه حيا نداره
پا روي ياس حرم ميذاره
يكي نيس از جگر بابامون    ميخ و در بياره
***
بي صفتي كه عطر ياس از          غلاف شمشيرش نِميره
بايدم اينطوري شمشيرو                روي سر بابام بگيره
اين غم و درد و خدا تو ببين
مادرم تو كوچه نقش زمين
اسير چنگال كينه شده     اميرالمؤنين


پاشو از جا دلبري کن   برا زينب مادري کن  از رخت وا روسري کن
رنگم از رخم پريده   جون من به لب رسيده   نفسام شده بريده   
اي همه سوز و گدازم    غم مخور اي دلنوازم   بيت الاحزان و مي سازم
مادر بيا براي آرزوت گريه کنيم 
مادر  بريم سر قبر عموت گريه کنيم
مادر   تا که شفا پيدا کني دعا دارم
مادر صورتم و من کف پاهات ميذارم
پاشو تو رو خدا   از من نشو جدا    نگذار حسين و تنها2
يازهرا  مادر چشاتو وا کن
يازهرا حسينت و صدا کن

پاشو اي يار ولايت  نيگا کن تو شهر غربت   اومده سلمان عيادت
مادرِ اسير دردم  الهي دورت بگردم   هوس غذاتو کردم
من خوابم نبرده شبها   بيا باز مثل قديما  بگو قصه هاي بابا
مادر   قصه بگو ز ذوالفقار برا حسين
مادر قصه ي بدر و احد و جنگ حنين
مادر برام ز خواستگاري پدر بگو 
مادر  قصه ي ازدواج و اون سپر بگو
دارم بهونه ها   يار  شير خدا   نگذار حسين و تنها2
يازهرا  مادر چشاتو وا کن
يازهرا حسينت و صدا کن


اگه قامتم خمیده   اگه زهرا غم کشیده   اگه ناسزا شنیده
اگه دست من شکسته  اگه هستم زار و خسته   غنچه ام به خون نشسته
برا این بوده که آقا   به پیش چشمای زهرا   سرتو بگیری بالا
حیدر  خونه ی تو هنوز بهشت فاطمه است
حیدر   ولایت تو سرنوشت فاطمه است
حیدر دیگه شفای من رو از خدا نخواه
حیدر  شکر خدا دیگه کارم شد روبراه
وای از این روزگار   هستی بدون یار   حیدر خدانگهدار 2
علی جان  آروم جون زهرا
علی جان ای همزبون زهرا 2

ذکر گفتگوي زهرا   دين و آبروي زهرا   مرد آرزوي زهرا
از غم تو دل غمينم   رهبر خونه نشينم   اي اميرالمؤمنينم
زندگيم و پات گذاشتم   از تو خواهشي نداشتم   منّتي سرت نذاشتم
حيدر   خنده اي رو لباي فاطمه بشون
حيدر با ساختن تابوت من اي مهربون!
حيدر   براي تو خونه ها رو در مي زنم
حيدر به پاي تو تو کوچه ها جون مي کنم
هستي دل غصه دار   رفتم دل بي قرار  حيدر خدانگهدار2
علی جان  آروم جون زهرا
علی جان ای همزبون زهرا 2


 

دانه هاي اشكش از الماس بود

داغ عطر ياس زهرا زير ماه

مي چكانيد اشك حيدر را به چاه

عشق محزون علي ياس است و بس

چشم او يك چشمه الماس است و بس

اشك مي ريزد علي مانند رود

بر تن زهرا: گل ياس كبود

گريه آري گريه چون ابر چمن

بر كبود ياس و سرخ نسترن

گريه كن حيدر! كه مقصد مشكل است

اين جدايي از محمد مشكل است

گريه كن زيرا كه دُخت آفتاب

بي خبر بايد بخوابد در تراب

اين دل ياس است و روح ياسمين

اين امانت را امين باش اي زمين

گريه كن زيرا كه كوثر خشك شد

زمزم از اين ابر ابتر خشك شد

نيمه شب دزدانه بايد در مغاك

ريخت بر روي گل خورشيد، خاك


ياس خوشبوي محمد داغ ديد

صد فدك زخم از گل اين باغ ديد


مدفن اين ناله غير از چاه نيست

جز تو كس از قبر او آگاه نيست


 

تویی که حرف دلم را نگفته می دانی
خدا نکرده، بدی کرده ام نمی مانی!؟
دلت می آید از امشب به بعد گریه کنم
همیشه دست بگیرم به روی پیشانی
کمی به جزر و مد جان من مدارا کن
سه ماه می گذرد پشت ابر پنهانی
برای دلخوشی من کمی ز جا بر خیز
چقدر نافله ات را نشسته می خوانی
عصای پیری تو شانه های زینب شد
تو هم به شانه، کمی کم کن از پریشانی
تلاطمی که تو از درد می کنی یعنی
درون بستری اما هنوز طوفانی
از این محیط غم آزاد کن مرا قدری
بخند مژده بیاور برای زندانی

حسین رستمی


این قدر نگو زیر لب   الجار ثم الدار  ای بانوی بی پرستار
برا خودت هم دعا کن   یکبار ای بیمار در موج خون گرفتار
یاور حیدر کرار
تا دعایی کنی دستت و بالا بیار
دیگه بیش از این نذار حیدر و چشم انتظار
مادر مادر 2
انسیۀ حورا       یا حضرت زهرا

مرگت و نخواه از خدا    گریون و دلخون   زینب میشه دل پریشون
دل بابامون گرفته    بی تاب و حیرون    تو دستش لباس پر خون
تو چشاش نم نم بارون
ای پرستوی غریب     مانده‌اي تو بي حبيب
من کنار بسترت        می خونم امن یجیب
انسیۀ حورا       یا حضرت زهرا

رضا تاجیک


 


شب تلخ غم ها  با دو دیده دریا  کن حلالم ای مولا  الوداع امیرم
عشق تو مقصوده گرچه رفتنم زوده  آرزوی من بوده  در رهت بمیرم
گریه کن ای امیر تنها
گریه کن  از فراق زهرا
إبکنی و ابک للیتامي
یا علی، علی علی مولا

دل تو، پُر نیشه   میشکنه مثه شیشه   فاطمیه در پیشه   بعد رفتن من
شب تنهائیه  ای امون از این دنیا  می سوزه دلت مولا  در هجوم دشمن
شد دلم تنگ روی بابا
خسته ام از دیار غم ها
إبکنی و ابک للیتامي
یا علی علی علی مولا

حسنم حیرونه   مضطر و پریشونه   غصه دار و گریونه   خوب مراقبش باش
روضه هاشو بشنو   آه و غمهاشو بشنو  درد و دلهاشو بشنو  با نوای: ای کاش!
می روم با چشای دریا
می روم با ولای مولا
إبکنی و ابک للیتامي
یاعلی علی علی مولا

رضا تاجیک


شده شب شهادت فاطمه
امان ز سوز غربت فاطمه
ز هجران زهرا      علی افتد از پا
خانه ی بی کوثر قرآن     شود شبیه بیت الاحزان
***
مُحرّم حسین ز امشب بُوَد
شروع غصّه های زینب بُوَد
قیامت به پا شد     نزول بلا شد
زینب شده بدون مادر    چشمش شده مات برادر
***
به گوش حیدر این خبر رساندند
عجب بلایی بر دلش نشاندند
شده قد شكسته     پريشان و خسته
درکوچه چند باری زمین خورد     یک عده گفتند مرتضی مرد

رضا تاجيك


بشنویم از زبون کوچه         از همون ردّ خون کوچه
مادری همراه یه کودک    می گذشت از میون کوچه
تا که اومد ابر سیاه و         بست به روی فاطمه را ه و
لاله گون کرد صورت ماه و   تیره شد آسمون کوچه
حسن با چشم تر                   صدا می زد مادر
خدا !
شده از اون دست لعین
گل حیدر نقش زمین
یا زهرا (س)
*****
با همون دستاش که می لرزید     دنبال کودکش می گردید
آخه از سنگینی دستش       دیگه خوب هیچ جا رو نمی دید
کودکش شد عصای مادر       گریه کرد پا به پای مادر
قولی دادش برای مادر      نگه با هیچکسی که چی دید
حسن خونین جگر        حسن عشق مادر
خدا !
شده از اون دست لعین
گل حیدر نقش زمین
یا زهرا (س)

امیر حسین الفت

دریافت فایل



شب بارونه  چشام گریونه؛ وای
یتیم حیدر داره می خونه: وای
مرو  ای مادر؛ وای
مادرم می ره و من دیگه تنها می شم
غصه رفتنش می زنه دیگه آتیشم
روزگار من پر درده    دردای دلم بی حده    غصه چشامم و خون کرده
حیدر  گرفتار      چه کنه با غم یار
*****
دلم غمگینه    غمم سنگینه؛ وای
در و دیوارا  هنوز خونینه؛ وای
مرو  ای مادر؛ وای
می شنوم نیمه شب توی خواب صدای نالَتو
کاش می شد تو کوچه می زدی قید قبالتو
تو عبادت هر روزم  مثل شمع شب افروزم   پا به پای تو می سوزم
زینب پرستار      چه کنه با غم یار

امیر حسین الفت


دریافت فایل


فاطمیه غروبی غم انگیز       فاطمیه غمی ماندگار است
خوردن سیلی مادری از       دست نامردم روزگار است
وای؛ بین دیوار و در             وای؛ دختر پیغمبر
وای؛ شد فدای حیدر
یا فاطمه یا زهرا (س) 3

یکطرف بر سما دود آه است         یکطرف کوچه ای قتلگاه است
پشت آن در که آتش گرفته           ای خدا ! مادری بی گناه است
وای؛ در هجوم اعدا            وای؛ ناله های زهرا
وای؛ اشک چشم مولا
یا فاطمه یا زهرا (س) 3

امیر حسین الفت

دریافت فایل