در کتاب نور پیدا آیت محکم شد امشب

یا عیان مهر رخ پیغمبراکرم شد امشب

یا دعا هم صحبت یارمسیحا دم شد امشب

یا که عید سیّد ذریه آدم شد امشب

شهربانوی ولایت بانوی عالم شد امشب

یا عیان دردامن پاکش گل مریم شد امشب

طلعت خورشید عالمتاب دین بادا مبارک

لیاله میلاد زین العابدین بادا مبارک

چشم دل بی پرده امشب روی حیّ دادگر بین

بحر رحمت را تماشا کن در آغوشش گهر بین

بر فراز شانه ی شمس ولا قرص قمر بین

چارده معصوم را پیدا در آن نور بصر بین

 دربهشت وحی رو کن،نخل قرآن راثمر بین

گر نمی بینی خدا، نور خدارا جلوه گر بین

در فروغ روی وجه الله اعظم منجلی شو

محو رخسار علی بن حسین بن علی شو

بانوی بیت الولا میلاد فرزندت مبارک

بررخ آن نازنین فرزند لبخندت مبارک

یا حسین! آئینه بی مثل ومانندت مبارک

اندر آن آئینه دیدار خداوندت مبارک

چشم روشن، لعل خندان ،قلب خرسندت مبارک

دیدن ماه رخ فرزند دلبندت مبارک

روح عترت جان قرآن را به بر بگرفتی امشب

پای تا سر کل قرآن را به بر بگرفتی امشب

این همان مولود مسعود است کاندر مهد نازش

شور می بخشد به هستی با خدا راز ونیازش

سر کشد از عمق جانها نغمه سوز وگدازش

عابدان وساجدان تا صبح محشرسر فرازش

انت زین العابدین آید ندا وقت نمازش

روح حق بی پرده بیند با دو چشم نیم بازش

آسمان گردیده مبهوت مناجات شب او

از حسین بن علی دل برده یارب یا رب او

بنده معبود خلق وخلق عالم بنده او

وسعت دریا شود گُُگُم در کف بخشندۀ او

می تراود خُلق وخوی مصطفی در خندۀ او

زهد وتقوا ومناجات  وعبادت زندۀ او

دشمن از جود وعطا وخُلق خوش شرمندۀ او

شهریاران بندگان سر به زیر افکندۀ او

گر زند لبخند می خوانند ختم المر سلینش

ور بخواند خطبه می گویم امیرالمومنینش

رکن اسود می زند پر در هوای استلامش

کعبه قامت بسته پیشا پیش بر عرض سلامش

هرکه بی مهرش کند حج چشمۀ زمزم حرامش

خانه جای خود که صاحب خانه گیرد احترامش

نی عجب گر آسیمان بارد به فرمان غلامش

نیست حاجت تاکند تعریف وبشناسد هشامش

ریک مشعر، کوه مکّه، سنگ کعبه، آب زمزم

بعد تسبیح الهی مدح او خوانند هر دم

ای زبلان همچون فرزدق فتح کن ملک سخن را

ای قلم ! لبریز کن از جوهر عرفان دهن را

ای مضامین همزبان گردید مرغ طبع من را

با نوای من به وجد آرید اینک انجمن را

تا بگویم مدح آن چارم ولیّ ذوالمنن را

میوۀ قلب حسین ونور چشم بوالحسن را

کیست او؟ سجّاد اهلبیت وثارالله ثانی

قد قیامت کف، کرامت  رخ، کتاب آسما نی

ای شفای دیدۀ  بیماردل از خاک کویت

آیه های نور نقش مصحف زیبای رویت

دوست ودشمن خجل از خصلت وخلق نکویت

قبلۀ حجّاجی وچشم حرم باشد به سویت

جان خوبان دو عالم بسته بر یک تار مویت

خضر می روید به جای لاله از اطراف جویت

ای همه عالم فدایت کُلّ خلقت خاک پایت

خسروان گیرند عنوان گدائی از گدایت

اسقامت گشته در تاریخ صبرت راست قامت

بردباری کرده بر خاک سر کویت اقامت

شام با نطق توشد لبریز ازشور قیامت

یافته دین خدا از زخم زنجیرت سلامت

تا ابد بالد به صبر وحلم وایثارت امامت

سائل کوی تو بخشیده کرامت را کرامت

با اسارت سیر کلّ عالم لا هوت کرده

زخمهای پیکرت زنجیر را مبهوت کرده

ای بقیع بی چراغت کربلای دیگر ما

اشک تو تاصبح محشرجاری از چشم تر ما

مهر تو خوشتر زجان پاک ما در پیکر ما

داغ عشق تومدال سینه غم پرور ما

سیّد ما، سرور ما ، اسوۀ ما، رهبرما

طوف دیدار بقیع توست حجّ اکبر ما

کم نگردد از مقام وعزّت وجاه رفیعت

گر شود هر سال « میثم »خاک زوّار بقیعت

**       **       **       **

 سحـرگه ماه  بهـرخا کبو سی  برزمین آمد

زمین  خـرم  تر وزیبـا  تر ازخلد   برین  آمد

جهـان بر خود بنـاز امشب که یار نازنین آمد

عبادت چشم تو روشن که زین العـا بدین آمد

ملک خنـدان فضا روشن دل اهل ولا روشن

 همه ارض وسما روشن همه ملک خـدا    روشن

 که امشب  شهـربا نو شهـریار عالم  آورده

خدای ذوالمنن شمس ولایت را قمـرداده

درخت طور سینای امامت را  ثمـر داده

یم صبر ورضا وزهد وعصمت را گهـر داده

سخن بی پرده گویم حق به ثا رالله پـر داده

قیامت قد وبالایش            دعا مشتاق لبهـایش

جمال الله سیمایش           پدر محو تمـا شایش

تو گوئی آمنـه امشب   رسول اکرم    آو ر د ه

علی زهـرا محمّد را فرـوغ هردو عین است این

پناه انس و جان فرما نروای عالمین است    این

عبادت را اطاعت را دعارا زیب وزین است این

فروغ دید   ۀ زهـرا علی   بن حسین است  این

خرد شاگرد تعلیمش       کرم مشتاق تکریمش 

قدر مسئول تصمیمش  قضا خیزد به تعظیمش

سخـاوت جود پیش بذل   دست    او کم آورده

الا ای بانو ی ا یرا  ن زمین خیـرالبشر زا د ی

امیر المومنین است این  ویا پیغامبر زادی

یم عصمت تو برفلک نجات امشب گهر زادی

پسر زادی نه  بلکه آفرینش را پدر زادی

تعالی الله از خویش            سلام الله بر رویش

لسان الله ثنا گویش       شود دل زنده در کویش

به حق دامان تو بهتر زپور مریم آورده

نظام  آفرینش بین ونظم  قادر منان

پی هم آفتاب وماه واختر گشت نور افشان

پدر  سوم ,عمو چـارم ,پسر در پنجم شعبان

عجب نبود گر از بابا بگیرد دل ببخشد جـان

رخش جنت, لبش کوثر,کفش دریا,قدش محشر

زسر  تا    پا  ز پا  تا  سر محمـّد مجتبی حیـدر

زهر دم بر هـزاران عیسی مریم دم آورد   ه

کنـد کار مسیحـا با دعا لبهـای شیرینش

گرفته آسمان  دست دعـا در پای آمینش

ثبات وصبر وایمان و عبادت روح آئینش

 ندیده است و نبیند جز خدا چشم  خدا بینش

رخش ریحانة الزهرا   دلش صحرای عاشورا

قیامش محشر کبرا        کلا مش    خطبۀ غرّا

دل موسی  دم عیسی    ,    جلال آدم آورد ه

صحیفه بحـر ُدرّازلعل لبهای گهـر  زایش

مناجـات و دعـا وذکر حق مشتاق آوایش

امیـر شام گردیده حقیـر نطق زیبـایش

غل وزنجیـر ها گرم دعـا با کلّ اعضـایش

لبش را نطق موسائی   دمش را فیض عیسائی

دلش چون نوح دریائی  رخش یوسف به زیبائی

هر آنچه انبیـا ء  دا رند  همر ه   با  هـم آورده

نیاید مدحش از صـد ها فر ز د ق ها و دعبـل ها

گشاید بنـده اش  با  یک دعـا  از خلق مشکلها

مقـرّ دولت عشقش نه در گل   بلکه در دلهـا

چهـل منزل عروجش با خدا  در طیّ منزلها

چها آن مقتدا دیده          به هر منزل خدا دیده

فروغ ابتدا دیده                 سر ازتن جدا دیده

لوای فتح آل الله    را ازشام   آ و  ر د  ه

هزاران زادۀ  عبـدالملک خوار وحقیر او

حجـر, زمزم, صفا ,مروه ,حرم ,یکسر اسیرا و

همه حجـّاج بیت الله گدای  او فقیـر او

 زکعبه میـرود بر عرش بانک یا مجیـر او

کلید کعبه لبخندش           مقام وحجر پابندش

خدا وخلق خرسندش       به لب ذکر خداوندش

زاشک دیده زمزم ها برای زمزم آورده

نه تنهـا از نماز از صبر عـاشورای او بشنو

دعـای دلنشین ، پنـد بشر آرای ا و بشنو

نوا ی آتشین و خطبه غـرّا ی ا و بشنو

قیـام شام شوم   ومحشر کبـرای او بشنو

ولایش دین وایمانم             حد یثش خوشتر از جانم

صراطش حشر ومیزانم  دعایش روح وریحانم

به وصفش میوه نایاب , نخـل میثـم آورده

**       **       **       **

 چو خورشيد جمالش مشرق از برج كمال آمد

 خدا را شد جلوه گر بر خلق اشراق جمال آمد

شد از برج عبوديت عيان شمس ربوبيّت

تجلّى جمال آن جا تجلّى جلال آمد

ز مشرق تافت بدرى مشرق اندر ليلة القدرى

كه شمس طلعتش تمثال وجه بى مثال آمد

عيان بر ممكنات از نور واجب شد يكى ممكن

 كه چون او ممكنى در بينش ممكن محال آمد

ز بستان امامت خاست سروى معتدل قامت

 كه ظلش عقول انبيا را اعتدال آمد

به سيماى حُسن دهر از حسين آورد فرزندى

 كه احسن احسن از جان آفرينش بر خصال آمد

توان در صبر و حلمش يافت علمش را كه در عالم

 كمال علم آن دارد كه حِلمش را كمال آمد

روا باشد گرش در رتبه شمس الاوليا خوانم

 كه در چرخ عبوديت جمالش بى همال آمد

نبى را رفرف آمد توسن معراج و اين شر را

 به سير ناقه تا معراج احمد انتقال آمد

چو معراج محمّدنيستى بود از تعيين ها

 به معراج اين على را با محمّد اتصال آمد

چنان در نيستى معراج كرد آن شاه لاهوتى

 كه اين خرگاه هستى همچو گردش از پغال آمد

از آن روز سيد آمد ساجدين را نزد مشتاقان

كه در ليل و نهارش سجده كردن اشتغال آمد

اگر خواهى ز حالش بو برى بنگر در آثارش

كه اهل حال را بويى ز حالش از مقال آمد

بنوش از جام توحيد كلامش گر عطش دارى

 كه جان تشنه كامان زنده زين آب زلال آمد

هر آن كو عبد حق گشت مرآت جمال حق

 خدا را اندر او بنگر كه مرآت جمال آمد

مرا ديدار يزدان تا ابد ديدار او باشد

 كه اين چهره از ازل مرآت حسن لايزال آمد

«فواد» اندر دو عالم از تو ديدار تو مى خواهد

 كه از فضل توانش هم اين لسان و اين سؤال آمد

 

**     **     **     **

جشن ميلاد امام چارمين آمد پديد

 روز وجد مؤمنات و مؤمنين آمد پديد

درّة التّاج فضيلت جوهر علم لدن

 حضرت سجّاد زين العابدين آمد پديد

يك فلك مجد و كرامت يك جهان اجلال و فر

 در رخ انسان به چهرى دلنشين آمد پديد

يك جهان تسليم يك عالم رضا يك دهر فضل

 آسمانى آفتابى بر زمين آمد پديد

فُلك درياى ولايت موج اقيانوس فضل

خازن علم الهى، قطب دين آمد پديد

نور چشم خامس آل عبا زين العباد

 شافع عصيان به روز واپسين آمد پديد

عرشيان انگشت عبرت بر دهان دارند از آن

 كاين چنين گوهر چه سان از ماء و طين آمد پديد

عابدين را گاه رنج آرام جان آمد زره

 ساجدين را روز غم يار و معين آمد پديد

آن چه را مى جست دل در آسمان ها قرن ها

 در زمين آن مقتداى آن و اين آمد پديد

چرخ هستى را چنان شمس الضّحى آمد عيان

بحر ايمان را چنين درّ ثمين آمد پديد

مجمع البحرين دانش، مخزن الاسرار حقّ

فيض سرمد، متن قرآن مبين آمد پديد

كاخ ايمان را از او ركنى ركين شد آشكار

 ملك هستى را از او حصنى حصين آمد پديد

وارث تخت «سلونى» تاجدار «هل اتى»

 حضرت طاها جناب يا و سين آمد پديد

از پى آوردن تبريك ميلادش ز عرش

باز گويا در زمين روح الامين آمد پديد

بازگو «طايى» براى ميمنت بر شيعيان

 روز ميلاد امام چارمين آمد پديد

**       **       **       **

ای اهل دعا روح دعا با د مبارک

دردیده تجلای خدا باد مبارک

این عیدِ مبارک به شما باد مبارک

لبخند امام شهداء باد مبارک

جاندر بدن عالم ایجاد مبارک

 آمد به جهان حضرت سجاد مبارک

ای بانوی ایران پسر آورده ای امشب

ای طوبی عصمت ثمر آورده ای امشب

در بیت ولایت قمر آورده ای امشب

الحق که حسین دگر آورده ای امشب

بیپرده ببینید جمال ازلی را

تبریک بگوئید حسین بن علی را

حجروحجروحلّ ومقام وحرم است این

دریای خروشندۀ  جود وکرم است این

در مجمع خوبان دوعالم علَم است این

دُردانهۀشهبانوی ملک عجم است این

گردید عیان کوکب اقبال  محمد

چشم ودلتان روشن ای آل محمد

این ماه تمام است تمام است تمام است

فرزند قیام است قیام است قیام است

ذکر است وسلام است وسلام است وسلام است

بر خلق امام است امام است امام است

این گوهر رخشندۀ تابان سه دریاست

چارم وصی ختم رسل یدسف زهراست

 این ماه چراغ مه شعبان حسین است

این بضعه ثارالله واین جان حسین است

این لالۀ خندان گلستان حسین است

این آیه به آیه همه قرآن حسین است

این جان حسین است بدا نید بدا نید

قرآن حسین است بخوانید بخوانید

خیزید که از اشک شعف آینه شوئیم

چون لالۀ خندان سر هر شاخه بروئیم

پرواز کنان تا حرم الله بپوئیم

مانند فرزدق بخروشیم وبگوئیم

ریزد به ثنایش دُر ناب از دهن ما

تا شام شود روزهشام از سخن ما

این است که توحید از او یافت ولادت

 داردبه وجودش حرم الله ارادت

داده به مقامش زازال کعبه شهادت

کردند به مهرش همه حجاج عبادت

این سید ومولاو امام الحرمین است

 این سبط نبی پور علی نجل حسین است

این سورۀ قدر وزمر یوسف وطاهاست

این سید بطحا پسرسید بطحاست

این نور دل فاطمۀ ام ابیهاست

رخشنده چراغ دل هر انجمن است این

سر تا به قدم آینۀ پنج تن است این

ای یوسف زهرا شده مبهوت کمالت

ای عرش خدا گوشه ای ازقصر جلالت

یاد آور خُلق نبوی خُلق وخصالت

با آنکه بود حلقۀ زنجیر مدالت

 با آنکه به گردن اثر سلسله داری

آقائی واِ شراف به هر سلسله داری

غیر ازتوکهدر شام بلا خطبه بخواند

در حلقۀ زنجیر عدو را بکشاند

در کاخ ستم یکسره آتش بفشاند

بر خاک مذلت همگان را بنشاند

تو صاحب فریاد تمام شهدائی

برجان ستمگر شرر خشم خدائی

غیر از تو که در سلسلۀ سخت اسارت

بر فرق ستمکار زند مشت حقارت

ویرانه کند کاخ ستم را به اشارت

تازد به سپاه ستم وظلم و شرارت

در خطبۀ تو خشم خدا ی ازلی بود

فریاد خروشان خدا صوت علی بود

ای سر زده از سینۀ هر نسل صدایت

ای زمزمۀ وحی خداوند صدایت

 اسلام رهین نفس روح فزایت

در سلسله پیوسته به لب ذکر خدایت

روز ی که نبودی خبری ازگِل میثم

شد بسته به زنجیر ولایت دل میثم

**       **       **       **

 امشب خدا بر یوسف زهرا پسر داد

امشب خدا شمس ولایت را قمر داد

قرص قمر نه بلکه خورشید دگر داد

از ماه واز خورشید گردون خوبتر داد

بر زاده خیر البشر خیرالبشر داد

جانها فدایش باد کو جان حسین است

این بهترین نجل امیر المومنین است

این افتخار بانوی ایران زمین است

این جان قرآن روح ایمان رکن دین است

این طا و ها وحا ومیم ویا وسین است

این سید سجاد زین العابدین است

 این بر فراز دست ، قرآن حسین است

آئینه حسن رسول اکرم است این

مولای کل عالم است وآدم است این

احیا گر جان دو صد عیسی دم است این

دُ رّ  سه دریا هشت گوهررا یم است این

ای شهر بانو شهریار عالم است این

ماه تو وخورشید تابان حسین است

تکبیر می بوسد دهان ، وقت نمازش

چشم دعا درره به هنگام نیازش

آید زشش سو استجابت پیشبازش

قرآن بود دلداده صوت حجازش

توحید جوشد از صدای دلنوازش

در عضو عضوش روح ایمان حسین است

باید دو باره در جهان پیغمبر آید

از بیت حق بنت اسد با حیدر آید

وز بهر حیدر همچو زهرا همسرآید

 همچون حسین از دامن آن مادر آید

شاید که زین العابدین دیگر آید

کاین پنج تن را روح وریحان حسین است

ازسجده های او عبادت یافت زینت

وز او بزرگی وسیادت یافت زینت

باصبح میلادش ولادت یافت زینت

وز حطبه گر مش شهادت یافت زینت

این خطبه فریاد خروشان حسین است

وجه خدا ماه جمال نازنینش

نقش گل روی محمد  در جبینش

دست امیر ال مومنین در آستینش

خورشید پیشانی گذارد بر جبینش

علم تمام انبیا نقش نگینسش

درسینه اش دریای عرفان حسین است

این است کز سوی خداوند مبینش

امد ندای انت زین العابدینش

گوید به صورت آفرین نقش آفرینش

خوانند ره پویان حق حق الیقینش

از آستین ریزد دوصد روح الامینش

سرتا قدم جان است وجانان حسین است

زنجیر ها وقت دعا هم صحبت او

شمشیرها روز غزا در خدمت او

بعد از شهیدان شد اسارت نهضت او

دشمن چهل منزل ذلیل عزّت او

یاد آور احزاب خیبر قدرت او

حتی زبانش تیغ بران حسین است

ای ذات حق مشتاق یارب یا رب تو

ای قدسیان محو مناجات شب تو

ای عرشیان را بال ، فرش مکتب تو

ای انبیا را شعله تاب وتب تو

ای ذکرها لب تشنه لعل لب تو

هر ذکر تو یک ُدرّ غلطان حسین است

تو کیستی پرورده خون خدائی

سر تا قدم خورشید حسن ابتدائی

الحق که ارباب دعارا مقتتدائی

با احمد وزهرا وحیدر هم صدائی

 تو  مطلع  ا لانو  ار  مصباح   الهدائی

روی تو خورشید درخشان حسین است

صد  ها    کلیم الله  هزاران   پورمریم

باید   وضو گیرند  زآب   چاه    زمزم

تا    از تو   گویند ای    ولی الله  اعظم

 این کار  ناید  از هزاران  همچو میثم

فبض شما و لطف واحسان حسین است

 

**       **       **       **

امشب ای اهل دعا روح دعا می آید

پسر خامس اصحاب کسا می آید

مؤمنین گرد هم آیید به محراب دعا

صف ببندید که مولای شما می آید

سر تسلیم به پایش بگذارید همه

که زره صاحب تسلیم و رضا می آید

 سجده شکر به درگاه خداوند آرید

که زره راهبر و راهنما می آید

مؤمنین هیچ مباشد در این در نومید

پرده پوش گنه و جرم خطا می آید

آن خدا جوی که چون پای به محراب نهد

طاق محراب به ببرش گشته دو تا می آید

آنکه بگرفته لقب سید سجاد لقب

امشب از غیب به تأیید خدا می آید

آنکه از جای کند ریشه طغیان یزید

آنکه حق را کند از خدعه جدا می آید

آنکه بیند به صف کرببلا روی زمین

پیکر بی سر شاه شهدا می آید

آنکه سائل نرود از در او بی حاجت

فیض بخشنده به هر شاه و گدا می آید

دست ثابت مکش از دامن او صبح و مسی

چونکه آن صاحب او رنگ ولا می آید

**       **       **       **

محیط نور را نور آفریدند

سپاه شور را شور آفریدند

 به خورشید ولایت ماه دادند

بگو نورٌ عل نور آفریدند

سپهر امشب زند بر خاک زانو

ملک خواند ثنای شهربانو

خدا امشب ولیّش را ولی ّ داد

جمال منجلی نور جلی داد

حسین بن علی چشم توروشن

که امشب بر تو ذات حق علی دا

شب وجد امام عالمین است

که میلاد علی بن الحسین ست

جمال بی مثال داور است این

به خَلق و خُلق وخو پیغمبر است این

حسن زادی ، حسین آورده ای یا 

امیرالمؤ منین دیگر است این

به چشم نور از او نور بارد

جمال چهارده معصوم دارد

به مولا جلوۀ مولا مبارک

جمال ربی الاعلی مبارک

 امام چارم آوردی به دنیا

عروس حضرت زهرا مبارک

عبادتهای حیدر یاد آمد

که عید حضرت سجاد آمد

به چشمم نور مطلق آفریدند

به نامم ذکر یا حق آفریدند

یقین باشد مرا امشب دو باره

 به سر شوق فرزدق آفریدند

سرشک شوق ریزد از دوعینم

که مداح علی بن الحسینم

به صورت حسن صورت آفرینش

زصورت آفرینش ، آفرینش

فلک خواند به لب عین الحیاتش

ملک گوئید به رخ حق الیقینش

کلام وحی ریزد از دهانش

دعا گلبوسه گیرد از لبانش

خدا مشتاق یارب یسارب اوست

سحر دلدادۀ ذکر شب اوست

کلیم الله مدهوش تکلم

مسیحا زندۀ لعل لب اوست

عبادت بوسه گیر د از جبینش

خدا فرموده زین العابدینش

ولایت تشنۀ جام ولایش

همه دلهاست دشت کربلایش

چهل پرواز از گودال تا شام

چهل معراج تا طشت طلایش

سفر از کبریا تا کبریا داشت

عروجی همچو ختم الانبیا داشت

به خلقت در اسارت مقتدائی

کند در بندگی کار خدائی

کند روز اسارت دست بسته

زکار عالمی مشکل گشائی

فراز ناقه اوج اقتدارش

زبان هنگام خطبه ذوالفقارش

کلامش همچو آیات شریفه

حماسه ، روشنی ، حکمت ، لطیفه

به دریای دل اهل تولا

گهر جاری است از تان صحیفه

دعای اوست وحی آسمانی

معانی در معانی در معانی

الا سیر عروجت  تا سحرگاه

من الله والی الله ومع الله

نهان از چشم ها اسرار خودرا

علی با چاه می گفت وتوبا ماه

تو قرآنی تو ایمانی تو دینی

 تو سر تا پا امیرالمؤمنینی

مزارت بیت قرب داور ماست

بقیعت کربلای دیگر ماست

به معراج عروج از خویش تا دوست

ولای شما بال وپر ماست

به میثم از ازل شد این عنایت

که با مهر شما گردد هدایت

**       **       **       **

سرود ولادت امام سجّاد (ع)

چشم وچراغ شهدا خوش آمد

دسته گل خون خدا خوش آمد2

یا ابا عبدالله چشم تو روشن حسین2

ولادت سیّد ساجدین است

عید بزرگ زین العابدین است

رهبر ومولای مجاهدین است

چهارمین امام ما خوش آمد

چشم وجراغ شهدا خوش آمد

یا ابا عبدالله چشم تو روشن حسین2

اسوۀ اولیاء سرمد است این

آینۀ رسول امجد است این

زبان قرآن ومحمّد است این

حقیقت روح دعا خوش آمد

چشم وچراغ شهدا خوش آمد

یا ابا عبد الله چشم تو روشن حسین 2

فروغ او فروغ جاودانی است

صحیفه اش حقیقت معانی است

برای ما کتاب آسمانی است

کتاب ناطق خدا خوش آمد

چشم وچراغ شهدا خوش آمد

یا ابا عبدالله چشم تو روشن حسین 2

صبح امید حق زده سپیده

 مژده شادی به همه رسیده

زبان سرهای زتن بریده

نجل شهید کربلا خوش آمد

چشم وچراغ شهدا خوش آمد

یا اباعبدالله چشم تو روشن حسین 2

خانۀ حق دل خدا پرستش        

 فدای حق تمام بود وهستش

حَجَر زده بوسه به هردو دستش

کعبۀ کعبۀ ولا خوش آمد

چشم وچراغ شهدا خوش آمد

یا ابا عبدالله چشم تو روشن حسین 2

**       **       **       **

 

مدينه ميخندد،     ز يمن ميلادت

جهان شده از نو     دوباره آبادت

حسين زند بوسه ،   هماره بر رويت

چو آسمان ريزد،    ستاره بر كويت،   خوش آمدى سجاد

تو ماه تابانى ،    تو جان جانانى

رسيده اى از راه ، خوش آمدى مولا

بيا گل زهرا، نظر نما بر ما

نشسته بر لبها،   ذكر على جانم،     خوش آمدى سجاد

عزيز زهرايى ، اميد دلهايى

به ما گنهكاران ، شفيع فردائى

به خوبى گلها، به لاله صحرا

به مادرت زهرا، عيدى بده بر ما،     خوش آمدى سجاد

به لطف بى همتا، دوباره شد پيدا

گلى زگلزار    فاطمه زهرا          خوش آمدى سجاد