عالمی که در مناظره علمای اهل سنت را شکست داد +دانلود کتاب
سلطان الواعظین / پرونده علما
يكي از علماي اسلام، سلطان الواعظين شيرازي رحمه الله است كه به خاطر ويژگيهاي منحصر به فردش توانسته است آثار و بركات ارزشمندي را در حيات و ممات خود به يادگار بگذارد.
به گزارش فرهنگ نیوز، نام سلطان الواعظين، خصالي همچون شجاعت، هنر مناظره و خطابه، حافظه قوي و اطلاعات فراوان را تداعي مي كند. با تورق در مراحل مختلف زندگي وي مي توان درسهاي ارزشمندي به دست آورد. از اين رو، سعي مي شود تا اطلاعات و آموزه هايي از حيات علمي و اخلاقي و تبليغي اين سلطان سرير وعظ و خطابه به محضر خوانندگان ارائه گردد.
ولادت
سيد محمد بن سيد علي اكبر سلطان الواعظين شيرازي رحمه الله در ماه ذي قعده سنه ۱۳۱۴ هجري قمري متولد شد. حسب و نسب ايشان به حضرت ابراهيم بن موسي بن جعفرعليهم السلام منتهي مي شود.
مرحوم سلطان الواعظين شيرازي به خاطر نشو و نما در يك خانواده بزرگ و با عظمت، چه از نظر حسب و نسب و چه از نظر علم و تقوا، توانست مراتب علمي و اخلاقي را با سرعت طي كند.
خانواده و اجداد
خانوادهای که مرحوم سید محمد در آن به دنیا آمد از مهمترین و معتبرترین سادات ایران به شمار میرود. نسب شریف وی چنان که مرحوم آیتاللّه العظمی نجفی مرعشی نگاشتهاند، با ۲۵ واسطه به حضرت موسی بن جعفر، امام کاظم (ع) ، میرسد. باری، این افتخاری بس بزرگ است که وی از دودمانی سر برآورده است که همگی زندگی خویش را بر بنای ولایت استوار میساختهاند:
اولئک آبایء فجئنی بمثلهم
اذا جمعتنا یا جریر المجامعُ
ایشان پدران من هستند؛ ای جریر! (تو هم اگر میتوانی) زمانی که در مجالس گرد هم میآئیم مانند ایشان را بیاور.
این سلسله شریفه در ایران - که به حضرت سید امیر محمد عابد فرزند بلاواسطه امام هفتم حضرت موسی بن جعفر (ع) ختم میشود - دارای احترام خاصی در طول تاریخ بوده است. مهاجرت آنها به ایران در زمان مأمون و حضور حضرت ثامن الائمه، حضرت علی بن موسی الرضا (ع) ، در مرو صورت گرفته است، بدین شرح که سید امیر محمد عابد به همراه حضرت سید امیر احمد (شاه چراغ) و جمع کثیری از بنی هاشم، از مدینه طیبه به قصد زیارت حضرت رضا (ع) ، به سوی ایران حرکت میکنند. قافله ایشان به دستور مأمون، خلیفه عباسی، در شیراز متوقف میگردد. پس از این کاروانیان در سراسر ایران متفرق میشوند و هر یک دیاری را برای خویش بر میگزینند.
حضرت سید امیر محمد عابد فرزندان عالی قدری داشته است که افضل آنها در علم و زهد و تقوی، حضرت سید ابراهیم مجاب بوده است. نوادگان او در قرون اخیر به مجابی شهره گشتهاند. یکی از این سادات جلیل القدر مجابی، مرحوم آقا سید حسن واعظ شیرازی میباشد. وی جد بزرگ مرحوم سلطان الواعظین است. (آقا سید حسن) در مسیر سفری که به مشهد مقدس داشته است، به تقاضای فتحعلی شاه قاجار در تهران اقامت گزیده و به وعظ و خطابه و تبلیغ مشغول میشود. وی در سال ۱۲۹۱ ه . ق در گذشت. بعد از او فرزندش آقا سید قاسم بحر العلوم که به زهد و تقوی مشهور بود ریاست (نقابت) سلسله جلیله سادات شیرازی را به دست گرفت؛ تا آن که ایشان نیز در سال ۱۳۰۸ ه . ق به رحمت ایزدی پیوست و در کنار پدر ارجمندش در کربلای معلی مدفون گردید. بعد از ایشان ریاست این خاندان به مرحوم حاج سید علی اکبر اشرف الواعظین پدر صاحب ترجمه، مرحوم سلطان الواعظین رسید.

تحصيلات و تبليغات
متأسفانه در مورد شخصيت كم نظيري چون مرحوم سلطان الواعظين شيرازي، اطلاعات بسيار كمي در تواريخ و تراجم ثبت شده است كه باعث گمنامي و مظلوميت اين بزرگ پرچمدار دفاع از حريم تشيع علوي مي باشد. و اگر نبود مطالب بسيار كم و پراكنده ايشان در كتاب سترگ و شريف و ماندني "شبهاي پيشاور" امروز در نوشتن اين مقاله كوتاه نيز عاجز بوديم و نمي توانستيم اين اطلاعات ناچيز را به علاقه مندان و اهل علم ارائه كنيم.
ايشان پس از دوران تحصيلات در حوزه هاي علميه تهران، قم و كربلا و بهره مندي از محضر نوراني اساتيد معروف و مشهوري همانند آية الله آقا سيد ابو الحسن اصفهاني و مرحوم آية الله حائري يزدي و رشد علمي و عملي، به نويسندگي و تبليغ پرداخت.
وي به خاطر توجه به مسلمانان جوامع اسلامي، براي وعظ، خطابه و تبليغ دين مبين اسلام به كشورهاي عراق، سوريه، فلسطين، اردن هاشمي، مصر و هندوستان مسافرت كرد و با دانشمندان اديان مختلف مناظراتي داشت.
ماجرای جالب سلطان الواعظین و محدث قمی
«سلطان الواعظین شیرازی» توفیق حضور در سرداب سامرا را یافت. وی کتاب مفاتیح الجنان را که به تازگی منتشر شده بود، همراه داشت و از روی آن اعمالی را انجام می داد و زیارت نامه هایی را می خواند.
شیخی در کنار او نشسته بود و ذکر می گفت، با دیدن وی پرسید:«این کتاب از کیست؟» سلطان الواعظین پاسخ داد: «از محدث قمی» و با تعریف و تمجید بسیار، حاج شیخ عباس و کتابش را به او معرفی کرد. شیخ با شنیدن سخنان شیرازی گفت:«این گونه که تو از او تعریف می کنی نیست» سلطان الواعظین با عصبانیت گفت:«برخیز ،بلند شو و از اینجا برو.»
فرد دیگری که در کنار وی نشسته بود دستی به پهلویش زد و گفت: «مؤدب باش، ایشان خود محدث قمی است!» سلطان الواعظین با شنیدن این سخن به سرعت و با شرمندگی برخاست و روی شیخ را بوسید و از ایشان عذر خواست. سپس خم شد تا دست وی را ببوسد، ولی محدث قمی دستش را کشید. آنگاه خم شد و دست وی را بوسید و گفت:«شما سید هستید.»
مسافرتهاي تبليغي
شايد تصور شود كه با تولد رسانه هاي فرا گير جمعي، مثل: مطبوعات و تلويزيون و راديو، ديگر نياز به مسافرتهاي تبليغي و به اصطلاح امروز حوزه، هجرت نيست؛ ولي بررسي روانشناسانه ارتباطات دو به دو گوينده و مخاطب و ارتباط زنده با يك معلّم و مبلّغ نشان مي دهد كه هنوز بهترين راه ترويج يك فرهنگ و تأثيرپذيري يك رفتار در ارتباط نزديك و زنده اي است كه به واسطه مسافرتهاي تبليغي به وجود مي آيد.
و به واسطه سابقه تاريخي يك جامعه ديني مثل ايران در رشد آموزه هاي ديني و فرهنگي و حتي توسعه اقتصادي توسط همين منبرهاي ساده و بي پيرايه مساجد و تكايا، مي توان گفت كه با همه ارزش گذاريهايي كه مي توان براي نقش رسانه هاي فراگير قائل شد، هنوز مسافرتهاي تبليغي و هجرت بهترين و مؤثرترين روش تنوير افكار عمومي به حساب مي آيد. و به واقع مي توان اين برنامه تبليغي را در سيره مرحوم سلطان الواعظين رحمه الله ديد. ايشان سفرهاي خود را به كشورهاي اسلامي و از جمله هند و پاكستان به واسطه همين بينش طرح ريزي كرد كه ثمرات ارزشمندي را به همراه داشته است.

استقبال از برنامه هاي سلطان الواعظين رحمه الله
يكي از مسائلي كه در حاشيه سفرهاي تبليغي مرحوم سلطان الواعظين رحمه الله وجود دارد، نحوه برخورد بزرگاني بود كه در مسافرت به كشورهاي مختلف مانند هند با وي ارتباط داشتند. مثلاً يكي از مناظرات مرحوم سلطان الواعظين با علماي هندو و براهمه در شهر دهلي اتفاق افتاد كه گاندي رهبر فقيد مردم هند نيز به احترام سلطان الواعظين در اين جلسه حضور داشت.
وقتي يكي از علماي بزرگ شهر لاهور مي شنود كه مرحوم سلطان الواعظين وارد پنجاب شده است، آن قدر نامه مي دهد و دعوت مي كند تا ايشان به لاهور برود كه ايشان نيز به خاطر اصرار وي مي پذيرد و وارد لاهور مي شود؛ حال آنكه به شدت عزم حركت به سوي ايران را داشت.
صبر و بردباري
شايد بتوان گفت كه بزرگ ترين رمز موفقيت مرحوم سلطان الواعظين در سيره تبليغي اش، علاوه بر اطلاعات وسيع و فن بيان و... صبر و بردباري وي بوده است. بارها پيش آمده است كه طرفهاي مناظره وي با بيان تندي به نقد وي پرداخته اند. هر چند كه اين نقدها پوچ بوده است، ولي نماينده تفكراتي است كه امروزه به طور گسترده در بين عوام همان ملتها (چه هندي و چه غير آنها) مطرح است. حتي به مسئله سيادت وي و نيز مسائل ديگري پرداختند كه براي ما شيعيان بسيار دردناك مي باشد؛ ولي ايشان با صبر و متانت و حوصله قابل توجهي به جواب و تنوير افكارشان پرداخت. شايد به خاطر همين متانت در برخورد علمي وي بوده كه هميشه در مناظرات موفق بوده است
و شايد علت اين امر اين بوده است كه خود ايشان در ابتداي كتاب شبهاي پيشاور مي گويد: "گر چه آنها خيلي گرفته و ملول بودند، ولي چون داعي نظر خصوصي و تعصّب و عناد جاهلانه نداشتم، به وظيفه اخلاقي خود عمل مي كردم
پس موفقيت در مناظرات و محاورات علمي و فرهنگي نيازمند آن است كه از تعصّب و عناد جاهلانه دور باشد و با صبر و بردباري و كسب اطلاعات، انجام وظيفه شود.
شناخت مخاطب
يكي از مسائلي كه امروزه گريبان گير خيلي از منابر و تريبونها شده است، عدم توجه به مخاطب و رعايت سطح علمي آنان مي باشد. شايد بتوان شناخت مخاطب را مهم ترين مؤلفه در امر تبليغ به حساب آورد؛ امري كه هر مبلغي با آن دست به گريبان است و در صورت رعايت اين مسئله مي تواند به نتايج خوبي برسد.
كساني كه شبها در مناظرات مرحوم سلطان الواعظين شيرازي رحمه الله شركت مي جستند، در مورد رمز موفقيت جلسات فوق به وي مي گفتند: "به قدري شما مطلب را روشن و عوام فهم بيان مي كنيد و به زبان مخاطب صحبت مي كنيد كه تمامِ بي سوادان [و عوام ] ما را جذب كرده ايد."

ثمرات تبليغي و مناظرات
شايد خود مرحوم سلطان الواعظين شيرازي هم بر اين باور نبوده است كه بتواند پس از چند جلسه مناظره، شيريني تشرف بعضي از مستمعين صاحب مقام و منزلت اجتماعي را به مذهب تشيع بچشد. اما صبر و متانت و اطلاعات جامع و روش مناظره وي، باعث شد تا چند تن از بزرگان هندوستان مانند: ۱. عبد القيوم نوّاب؛ ۲. سيد احمد عليشاه؛ ۳. عندم امامين (از تجار محترم)؛ ۴. عندم حيدرخان (از اعيان سرحدي)؛ ۵. عبد الاحد خان (از تجار محترم پنجاب)؛ ۶. عبد الصمد خان (از رجال و ملاكين معروف) در ابتداي جلسه نهم مناظرات، تشرف خويش را به تشيع علوي به مرحوم سلطان الواعظين اعلام كنند؛ البته آن مرحوم از آنها خواست به خاطر اينكه جلسات به سرانجام خوبي برسد، اظهار تشيع نكنند. در نتيجه، آنها در انتهاي جلسه دهم مناظره، شب تولد امام حسين عليه السلام تشرف خود را علناً اعلام كردند.
اخلاق
مرحوم سلطان الواعظین انسانی سلیم النفس، بلند همت و با اراده بود.در بیان بسیار شیوا و صریح اللهجه و در عین حال مؤدب وعفیف بود.
دانشمند محقق، مرحوم محمد شریف رازی، درباره وینوشته است:
«او با نگارنده محبت تام داشت و گاه گاهی موفق به زیارتش میشدم، وی را عالمی بلند همت، منیع الطبع و کریم النفس میدیدم.»
او عشق سرشاری به اهل بیت (ع) عصمت و طهارت داشت، و این محبت و شیفتگی را با هیچ متاعی مقابله نمیکرد. وی عمری را خالصانه در راه تعظیم، تکریم و ترویج خاندان عصمت و طهارت با قلم و بیان خویش جهاد نمود و دمی از این کوششِ مدام، را نیاسود.
حضرت آیتاللّه حاج آقا موسی شبیری زنجانی - دامت معالیه - میفرمودند:
«برخی از موثقین نقل میکردند، مرحوم سلطان الواعظین در اواخر عمر - که به بیماری قلبی شدیدی مبتلا بود - نیاز به معالجه پیدا کرد. فرزند او با یکی از یهودیهای متمکن تهران آشنا بود. این شخص یهودی که از طریق فرزند، پدر دانشمندش را میشناخت، یک چک سفید به او میدهد و میگوید این را به پدرت بده و بگو به هر کجا که میخواهند برای معالجه بروند. من تمام هزینه آن را خواهم پرداخت .پسر سلطان الواعظین مراتب را به عرض پدر میرساند. سید در جواب میگوید:
من که یک عمر نوکر حضرت سید الشهدا (ع) بودهام، حالا بیایم و از یک یهودی برای معالجه مریضیام پول بگیرم؟ و چک سفید را به صاحب آن پس میدهد.»
آن مرحوم عاشق و شیفته پیشوای بزرگ مردان تاریخ، حضرت مولی الموحدین امیرالمؤمنین (ع) بود و در همه تألیفات و بیانات خود، سعی بلیغی در ارائه شناخت بهتر و روشنتر شدن مقام، منزلت و فضیلت آن امام مظلوم داشت.
فاضل محترم، آقای کیائی طالقانی از آن مرحوم نقل کردندکه فرموده بود:
«اگر تمام کتب شیعه هم از بین برود، بنده میتوانم با اتکا به کتب و منابع عامه خلافت و ولایت حضرت امیر (ع) را اثبات بنمایم.»
منادي وحدت اسلامي
مرحوم سلطان الواعظين رحمه الله خاطره اي را در مورد برخورد بعضي از علماي متعصب اهل سنت بيان مي كند و نشان مي دهد كه چگونه توانسته است با بيان بليغ خود حريمهاي كاذب ايجاد شده در بين دو فرقه بزرگ تسنن و تشيع را پاره كند و محبت و دوستي را ترويج دهد. نقل اين خاطره مي تواند براي مبلغيني كه در ميان اهل سنت هستند و يا با محيطهايي كه برادران اهل سنت زندگي مي كنند، ارتباط دارند، آموزه اي ارزشمند باشد.
ايشان نقل مي كنند: "در ۱۹ جمادي الثاني سال ۱۳۷۱ هجري كه از زيارت مسجد الاقصي (بيت المقدس) مراجعت مي كردم و عازم دمشق بودم، اول شب جهت اداء فريضه به مسجد جامع عمان در شرق اردن (كه مسجدي بسيار زيبا مي باشد) وارد [شدم ]. جامعه مسلمين اهل تسنن نماز مغرب را خاتمه داده، بعضي خارج و بعضي هم به اداء نوافل مشغول بودند. داعي هم به گوشه مسجد رفته، به اداء فريضه مغرب و عشا مشغول بودم.
پس از فراغت فريضه و نوافل، متوجه شدم كه بعضي از آنها به داعي سخت غضبناك اند؛ مخصوصاً عالمي در بالاي سكوي مركز قرائت قرآن با چند نفري اشتغال به قرائت داشتند و شديداً ناظر به حال داعي بودند. پس از خاتمه تعقيبات از مسجد خارج و به گاراژ رفته، منتظر حركت اتومبيل بودم. پس از صرف غذا صداي مؤذن مسجد كه اعلام نماز عشا را مي داد، داعي را متوجه ساخت كه اگر حركت كرديم، ممكن است در راه اتومبيل توقف نكند و توقفي براي اداء نوافل شب فراهم نيايد، خوب است الحال كه فراغتي هست، برويم به مسجد تا اداء نوافل نموده، با خيال آسوده حاضر حركت باشيم. پس از تجديد وضو به مسجد رفته از درب بزرگ عمومي وارد نشدم، از درب گوشه غربي آخر شبستان بزرگ (كه مربع مستطيل است) وارد شده، در كنار يكي از ستونهاي بزرگ كه جاي خلوتي بود، به اداء نوافل مشغول شدم.
ديدم آن عالمي كه ساعتي قبل به قرائت مشغول و به داعي بد نظر بود، جمعيت را بعد از فراغ از نماز جمع كرده و در وسط آنها ايستاده، در اطراف شرك و مشرك صحبت مي كند تا بعد از مقدماتي رشته سخن را كشانيد به جايي كه با كمال حدّت و شدت گفت: "شما مسلمانان مسئوليد. روز قيامت بايد جواب دهيد؛ براي آنكه خدا فرموده مشركين نجس هستند، آنها را به مسجد راه ندهيد! ساعتي قبل يك مشرك بت پرست نجس به مسجد آمد و در حضور همه شما سجده به بت نمود. شما او را ترد نكرديد. من مشغول قرائت بودم، شما مرده بوديد! چرا نبايد ازاله نجاست شرك از مسجد بنماييد و رافضي مشرك بت پرست را دفع كرده يا به قتل برسانيد؟ چه آنكه مشرك در مسجد مسلمانان اگر بت پرستي كرد، قتلش واجب است." چنان با حرارت خطابه و تحريك احساسات مردم بي خبر را نمود كه اگر من حاضر در آن محل بودم، قطعاً كشته مي شدم.
بعد از اتمام خطابه، نصف جمعيت آمدند كه از درب آخر شبستان بيرون بروند. داعي در نماز وتر بودم، نشستم تا جلب نظر آنها نشود؛ ولي دفعتاً چشمشان به داعي افتاد، چنان در حال حمله اطرافم را گرفتند و با مشت و تك پا آزارم مي دادند كه حساب نداشت. پيوسته خطاب مي كردند: قُمْ يا مُشْرك! اُخْرُجْ يا مُشْرِك! از حيات به كلّي مأيوس بودم تا موقع تشهد كه گفتم: "اشهد اَنْ لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد انَّ محمداً عبده و رسوله" اختلاف ميان آنها افتاد. به هم مي گفتند: "چگونه مشركي است كه شهادت به وحدانيت خدا و رسالت خاتم انبيا مي دهد؟" دسته اي مي گفتند: "ما نمي دانيم، قاضي مي گفت رافضي و مشرك است و البته قاضي غلط نمي گفت." آنها در اختلاف و گفتگو بودند كه داعي سلام نماز داده، جاني گرفته با قوت قلبي جهت دفاع آماده و با نطق و خطابه مفصلي (به لسان عربي) كه اينك مجال بيانش نيست، آنها را مجاب و مغلوب و دوست خود نموده و آن قاضي را مرد مرموز معرفي كرد كه مي خواهد از جهت تفرقه و جدايي مسلمانان وسيله قهر و غلبه بيگانگان ستمكار را بر مسلمين آماده و مهيا كند.
خلاصه از داعي عذر خواهي كرده، حتي تقاضاي پذيرايي از داعي را جداً نمودند كه به عذر آنكه عازم حركت به دمشق هستم، توديع و حركت كردم."
آثار
اين عالم الهي مباحث ارائه شده در مجلسهاي مختلف سخنراني و مناظره را به صورت كتاب گرانبهاي "شبهاي پيشاور"، "صد مقاله سلطاني" و "گروه رستگاران" منتشر كرده است كه به جهت اعتبار نويسنده و مطالب عاليه كتاب مورد استقبال فراوان واقع شده و چاپهاي فراواني از آنها منتشر شده است.
معرفي دو اثر از آثار سلطان الواعظين
۱. شبهاي پيشاور
از ره آوردهاي ارزشمند مرحوم سلطان الواعظين شيرازي رحمه الله كتاب "شبهاي پيشاور" است كه حاصل مناظرات ايشان با چند تن از علماي اهل سنت در پيشاور پاكستان بوده و ابتدا توسط ارباب جرايد و مجلّات هند و سپس با تصرفاتي توسط مؤلّف به چاپ رسيده است. اين اثر شريف شامل اين مباحث است:
- فضايل اهل بيت عليهم السلام در كتب اهل سنت؛
- حسب و نسب مؤلف؛
- سؤال و جواب هارون و موسي بن جعفرعليهما السلام؛
- در باب ذريه رسول الله صلي الله عليه وآله؛
- در مورد سفر سادات هاشمي به رياست شاه چراغ و چگونگي شهادت آنها؛
- جواب اشكال تراشيهاي مخالفين مذهب شيعه؛
- بررسي عقايد زيديه، كيسانيه، قدّاحيّه، غلات، اماميه؛
- اخبار خرافي؛
- بحث و بررسي شرك و نسبت آن به شيعه؛
- آداب زيارت؛
- بحث در اطراف امامت؛
- بحث در اطراف نبوت؛
- حديث منزلت؛
- تهمتهاي مخالفين به شيعيان؛
- بررسي اخبار ابو هريرة؛
- سيصد آيه در شأن حضرت علي عليه السلام؛
- مباحثات علمي و مناظرات ديني؛
- بررسي خلافت ابوبكر، عمر و عثمان؛
- وقايع مختلف در مورد فضيلت حضرت علي عليه السلام؛
- اشكال حديث "حبّ علي حسنة"؛
- بررسي قيام امام حسين عليه السلام؛
- بررسي غدير و سقيفة؛
- بررسي رفتار حضرت فاطمه عليها السلام.
بحثهاي مختلف فراوان ديگري كه در اين اثر شريف موجود است، براي هر طلبه طالبي كه مي خواهد در مورد پذيرش مذهب تشيع، عالمانه تحقيق كند و ديگران را از اين سفره گسترده الهي بهره مند سازد، به كار مي آيد.
۲. صد مقاله سلطاني
كتاب ارزشمند ديگري كه از مرحوم سلطان الواعظين شيرازي رحمه الله به يادگار مانده است و شايسته است مورد توجه و مداقه قرار گيرد، اثر شريف و گرامي "صد مقاله سلطاني" است.
اين اثر همان طور كه از نامش پيداست، به صورت مقالات، توسط مؤلف محترم در روزنامه ديني "پرچم اسلام" به مديريت دكتر سيد عبد الكريم فقيهي شيرازي، منتشر مي شد و بعدها حسب الامر مراجع بزرگ ديني و تقاضاي دوستان علم و ادب و دين براي اثبات حق و درك عموم، به صورت كتاب با عنوان "صد مقاله سلطاني" به چاپ رسيد. عنوان فرعي آن "راهنماي يهود و نصاري و مسلمين در معرفت به تورات و انجيل و قرآن مجيد" مي باشد. (۱۹)
و گزاف نيست اگر گفته شود كه اين اثر، از اولين آثار تطبيقي مي باشد كه منتشر شده است. بعضي از مقالات آن براي آشنايي بيشتر خوانندگان به شرح زير معرفي مي شود:
قوانين و احكام انبيا راهنماي بشر است؛ امتياز بشر به عقل است؛ روش انتخاب دين؛ تولد حضرت موسي عليه السلام و موضوعاتي پيرامون آن حضرت؛ مقدمه اي در توحيد و صفات ثبوتيه و سلبيه خداوند؛ مقدمه در وجوب عصمت انبيا و نقد تحريفاتي در مورد فرزند حضرت داودعليه السلام و حضرت عمران عليه السلام و...؛ امتياز بشر نسبت به حيوانات؛ ويژگيهاي دعوت انبيا؛ در مورد حضرت موسي عليه السلام و موضوعات همگن؛ در مورد اسناد انجيل؛ اختلاف اقوال و احوال راويان اناجيل؛ اختلاف اناجيل و عقيده تثليث؛ بعثت رسول اكرم صلي الله عليه وآله و معجزات آن حضرت؛ معراج و قرآن و... .
و همچنين موضوعات بكر و انديشمندانه ديگري كه مي تواند اطلاعات گرانبهايي به همه خوانندگان ارائه كند.
سفر به پیشاور و تشکیل جلسات مناظره
سلطان الواعظین سفرهای متعددی به خارج از ایران داشت، وی در همه این مسافرتها علاوه بر مجالس وعظ و منبر و تبلیغ، با علمای بزرگ فرق و مذاهب نیز به گفتگو و تبادل نظر میپرداخت و آراء و عقاید حقه شیعه را با ایشان مطرح میساخت.
او سفرهایی را به مصر، سوریه، لبنان، اردن، فلسطین و هندوستان انجام داد، و مهمترین آنها - که مناظره معروف او در آن تحقق یافت و باعث شهرت وی گشت - سفر به پیشاور بود. ایشان در ربیع الاول سال ۱۳۴۵ ه . ق که تنها سی سال از عمرشان میگذشت، پس از سفر به عتبات و استعانت از سلطان الاولیا حضرت امیرالمؤمنین (ع) راهی هندوستان شد.
در کراچی، بمبئی، لاهور، پنجاب، حیدرآباد و بسیاری نقاط دیگر هند مورد استقبال و احترام مسلمانها و غیر مسلمانها واقع شد و جلساتی از بحث و مناظره را برقرار کرد. بعد از آن ایشان را به دهلی نو دعوت کردندو جلسه مناظره با عدهای از علمای هند را بر ایشان فراهم ساختند. در بعضی از این جلسات که در دهلی انجام میشد، رهبر بزرگ هند مهاتما گاندی نیز شرکت میکرد.
بعد از این جلسات سلطان الواعظین به دعوت محمد سرور خان که از متنفذین خاندان قزلباش هندوستان به شمار میرفت، برای سخنرانی و خطابه راهی پیشاور شد. این مجلس با حضور جمع زیادی از مردم پیشاور و حومه آن و نیز عدهای از علمای فریقین (شیعه و سنی) در امام باره (حسینیه) مرحوم عادل بیک برقرار شد. سلطان الواعظین در این جلسات مباحثی در زمینه خلافت و ولایت و عقاید شیعه مطرح ساخت. در پایان یکی از این سخنرانیها دو تن از علمای کابل نزد سلطان الواعظین آمده و تقاضا میکنند در ارتباط با سخنان او با ایشان مناظره کنند. این دو نفر به نامهای حافظ محمد رشید و شیخ عبدالسلام از آن شب به بعد، پس از نماز مغرب و عشاء در حضور جمع زیادی از علما و رجال و مردم شهر، پیرامون مسائل مورد اختلاف با سلطان الواعظین به گفتگو مینشستند.
این جلساتِ پرشور که از شب جمعه ۲۳ رجب ۱۳۴۵ ه . ق شروع شد، تا ده شب به طول انجامید. جلسه مناظره هر شب بعد از نماز مغرب و عشا تا ۶ یا ۷ ساعت و گاهی نیز تا اذان صبح ادامه مییافت.
در پیشاور وشهرهای اطراف آن، چون فرق مسلمین در کنار هم زندگی میکنند و با یکدیگر در ارتباط هستند، لذا چنین محفلی با استقبال زیادی رو به رو گردید و صورت مذاکرات هر شب، توسط روزنامههای محلی منتشر میشد.
در این مباحثات مسائلی از قبیل: دلالت آیات و روایات بر مقام شیعه، عقاید فرق مختلف شیعه، ظلم و ستم خلفا در طول تاریخ نسبت به شیعه، مذاهب اربعه اهل سنت، احادیث مختلف در فضیلت حضرت امیر (ع)، دلالت آیات مختلف بر شأن و منزلت حضرت امیر (ع) ، مسأله سقیفه، شوری، بدعتهای معاویه، قیام و شهادت حضرت سیدالشهداء (ع) و بسیاری از مباحث تاریخی و اعتقادی دیگر مطرح شده است. استدلال مرحوم سلطان الواعظین در طول این مناظره، فقط از کتب و منابع اهل سنت میباشد، و این خود نشانه تسلط و احاطه آن بزرگوار به منابع روائی و تفسیری عامه است. این احاطه تا جایی است که در برخی موارد موجب حیرت علمای اهل سنت حاضر در مجلس میشود و تحسین ایشان را برمیانگیزد. به راستی حضور ذهن و قدرت حافظه ایشان در ذکر منابع و کتب مختلف برای یک مطلب، حیرت انگیر است.
دانلود کتاب صوتی مناظره شب های پیشاور
سید در این مناظره طولانی و کم نظیر چنان با صلابت، قدرت و منطق قوی وارد بحث شد که پس از مدت کوتاهی یکه تاز میدان گردید و آقایان بیشتر به مستمع تبدیل شدند، بی آن که بتوانند سخنی بگویند.
در پایان مذاکرات و شب دهم، تعدادی از رجال و بزرگان حاضر در مجلس به مذهب حقه تشیع مشرف شدند؛ ولی آنچه ثمره جاوید این مناظره پر ارج به شمار میآید، همان کتاب ارجمند «شبهای پیشاور» است.
مؤلف محترم مشروح مذاکرات را که روز بعد از جلسه توسط جراید محلی چاپ میشد مجدداً بررسی کرده است و پس از تنظیم در کتابی قطور به چاپ رسانده است.
درگذشت
آن مدافع حریم ولایت، پس از سالها تلاش خستگیناپذیر، واپسین سالهای عمر خویش را با بیماری شدید قلبی میگذراند، به طوری که تقریباً در ده سال آخر زندگی کاملاً خانه نشین شد. روح پاک وی سرانجام روز جمعه ۱۷ شعبان المعظم ۱۳۹۱ ه . ق، برابر با ۱۶ مهرماه ۱۳۵۰ ه . ش در تهران از کالبد خویش گسست و به ملاء اعلی پرکشید. آقای شاهرودی تاریخ فوت ایشان را در وفیات العلماء، بیستم شعبان دانستهاند و روی جلد شبهای پیشاور چاپ دارالکتب نیز همین تاریخ نوشته شده است؛

ولی برابر نوشته حک شده بر سنگ مزار ایشان این تاریخ را ۱۷ شعبان ذکر کردهاند. پیکر ایشان پس از انتقال به قم، با تشییع با شکوهی توسط علماء و فضلای حوزه علمیه، در جوار بارگاه نورانی حضرت فاطمه معصومه (س) در قبرستان ابوحسین به خاک سپرده شد. مرحوم رازی نوشتهاند:
«بعد از فوت سلطان الواعظین، آیتاللّه حائری تهرانی، مرحوم حاج سید جواد سه دهی را - که از منبریهای برجسته تهران بود - در خواب میبینند که در باغ بسیار بزرگی با وضع خوشی مقیم است. میپرسد: آقای سه دهی چطوری؟ میگوید: بسیار خوبم. از وقتی که آقای سلطان الواعظین آمده است، به هر کدام ما (اهل منبر) یک درجه دادهاند.»