اشعار و سرود مبعث رسول الله 1
===============================================
سرود بعثت
ای آفتـاب دو سـرا یا رسولالله
بیرون شو از غار
حرا یا رسولالله
از ابر تیـرگی در آ یـا رسولالله
تنهـای تنهایی چرا یا
رسولالله
اقرأ یا رسولالله اقرأ یا رسولالله
تـو شهریــار عالمـی یـا رسولالله
بر زخم جانها
مرهمی یا رسولالله
هم اوّلی هم خاتمـی یـا رسولالله
پیغمبـر مکرَّمـی
یــا رسـولالله
اقرأ یا رسولالله اقرأ یا رسولالله
تو جان جان عالمـی جانفزایی کن
تـو رهبـر ملـک
دلی دلربایی کن
گم گشتگان را تا ابد رهنمایی کن
روشنگـری بــا جلوۀ
کبریایی کن
اقرأ یا رسولالله اقرأ یا رسولالله
تـو ماهـی و جا در دل انجمـن داری
تو شرح صدر از
خالق ذوالـمنن داری
هر لحظه اعجاز مسیح در سخن داری
مثـل امیرالمـؤمنین
بتشکـن داری
اقرأ یا رسولالله اقرأ یا رسولالله
تو تا قیامت رهبری یا اباالزهرا
تو آخرین پیغمبری
یا اباالزهرا
از انبیـا بالاتــری یــا اباالزهرا
جسم نبوّت را سری یا
رسولالله
اقرأ یا رسولالله اقرأ یا رسولالله
خـلق خـوشت مـروّج مکتب دین است
تلخی برای حفظ
دین بر تو شیرین است
در مکتب عدلت یکی شاه و مسکین است
سنگ و گلِ لبخنـد تو
حکم ما این است
اقرأ یا رسولالله اقرأ یا رسولالله
===============================================
پیغام، آید از رسولالله
قولوا، لا اله الا الله
ای تمـام انسانهـا
این طلیعۀ نور است
ختـم انبیـا مـوسی دامن حرا طور است
با او، در مسیر حق
همراه
قولوا، لا اله الا الله
عیـد حـی سرمـد شد دل اسیـر احمد
شد
مسلمین به پا خیزید بعثت محمّـد شـد
باشید، ای جهانیان آگاه
قولوا، لا
اله الا الله
عید دل و ایمان است یا نــزول قــرآن است
نغمـۀ مبــارک
بــاد ذکر هر مسلمان است
شیطان، از جگر کشیده آه
قولوا، لا اله الا
الله
آفتــاب مــلک جان از حــرا بـرون آمد
آورنـــدۀ قــــرآن از حــرا
بـرون آمد
یوسف، آمده برون از چاه
قولوا، لا اله الا الله
جلـوه از
حـرا کرده مـاه روی پیغمبر
مصطفی پیمبر شد جانشین او حیدر
گردید، دست دشمنان
کوتاه
قولو، لا اله الا الله
==============================
سینۀ پاکم شده غار حرا
پیک خدا آمده در این سرا
نای وجودم دم احمد
گرفت
تا نفسم بوی محمّد گرفت
از طرف داور ربّ جلیل
روح شدم با نفس
جبرئیل
بوی خدا خیزد از آب و گلم
آیۀ «اقرا» شده ذکر دلم
من سفر غـار
حرا کردهام
من ز محمّد خبر آوردهام
غار حرا مرکز وحی خداست
مشرق
خورشید سپهر هداست
ای ملک وحی سخنساز کن
عقدۀ نگشوده ز دل باز
کن
آنچه که گفتند به احمد بگو
حکم خدا را به محمّد بگو
محمّد ای بر
تو سلام خدا
بخوان بخوان بخوان به نام خدا
بخوان بخوان به نام ربّ
الفلق
کـو خلـق الانسـان مـن علق
بخوان بنام خالق ذوالکرم
بخوان به
نام علّم بالقلم
به نام آنکه علم از او شد علَم
«علَّم الانسانَ ما لم
یعلم»
چند می و مطربی و سرخوشی
چند پدرها پی دخترکشی
چند روی تختۀ سنگ
حرا
ای به تو محتاج جهانی برآ
چند جفا؟ چند ستم؟ چند جنگ؟
چنـد
خدایـان بشـر چوب و سنگ؟
آینهات را سپر سنگ کن
خنده بزن چهره ز خون رنگ
کن
حافظ دین تو خداوند توست
اسلحۀ تو گل لبخند توست
ما به تو حکم ازلی
دادهایم
بتشکنی مثل علی دادهایم
ای بشریت همه مرهون تو
کتاب ما کتاب
قانون تو
مکتب تـو فاطمـه میپرورد
فاطمه ای که حسنین آورد
مکتب
تو مربی زینب است
زینب تو حافظ این مکتب است
مکتب تو کلاس عمارهاست
مربی
میثم تمارهاست
پیمبران جمله بشیر تواند
بشیر بعثت و غدیر تواند
تو نور
اول، نبی آخری
تو از تمام انبیا برتری
آدم خاکی کفی از خاک توست
تو
یـم نـور، او گهر پاک توست
خیز و بزن بر همه عالم صلا
تا برهانی همه را
از بلا
مشعل تابندۀ این جمع باش
آب شو و خنده کن و شمع باش
رهبر کل، رسول
کل، عقل کل
عقل نخستینی و ختم رُسُل
ای ز ازل امام پیغمبران
خوبتر از
تمام پیغمبران
مسند بعد تو جای علی است
دین تو امضا به ولای علی
است
کیست علی؟- دست تو شمشیر توست
یک تنه در جنگ احد شیر توست
بازوی
شیرافکن تو حیدر است
فاتح بدر و احد و خیبر است
تو شهر علم استی و حیدر
درت
کیست علی تمامی لشکرت
علی همان حیدر کرار توست
تیغۀ شمشیر شرربار
توست
کفـه و شـاهین عـدالت علی است
لحم و دم و روح رسالت علی
است
نجاتِ امت تو دریا علی است
تمامِ لشکر تو تنها علی است
این سخن از
لوح خدا منجلی است
کیست علی احمد و احمد علی است
بعد تو بر خلق علی امام
است
بعثت بیغدیر ناتمام است
تا به ولایت نشود متکی
نیست ره واحد امت
یکی
هر که به کف دامن حیدر گرفت
دسـت ورا دسـت پیمبـر گرفت
لحم و
دم و نفس پیمبر علی است
روز جزا ساقی کوثر علی است
آینۀ طلعت داور علی
است
شوهر صدیقۀ اطهر علی است
مهر علی تمامِ آئین ماست
حب علی حقیقتِ دین
ماست
این طپش هر نفسِ میثم است
حکم خداوند همه عالم است
آنکه بـه مـا
اول و آخر ولی است
بعد خدا محمد است و علی است
مرآت ولایت 4 – غلامرضا سازگار
===================================
امشب ای غار حرا از هر شبی زیباتری
مشرق نورانی خورشید عالمگستری
شبنشینی
کرده روی تخته سنگت جبریل
این دل شب رازدار بعثت پیغبمری
گوش تا آوای «اقراء
بسم ربک» بشنوی
ناز کن بر مه که غرق نورِ حیِّ داوری
گر چه شب را با محمّد
صبح کردی سالها
امشب از او یافتی هر لحظه فیض دیگری
کوههای مکه میگردند
دورت تا سحر
گرچه در فرشی ولی از عرش اعلا برتری
چشم شو، روی دلآرای
پیمبر را ببین
در کنـار او گـل لبخند حیـدر را ببین
آی انسانها کلام
کبریا را بشنوید
وحی نازل شد همه حکم خدا را بشنوید
بانگ جبریل امین پیچیده
در غار حرا
گوش تا آوای جانبخش حرا را بشنوید
بانگ «اقراء بسم ربک» با ندای
جبرئیل
نغمۀ تهلیل ختمالانبیا را بشنوید
این صدای منجی کل جهان خلقت
است
بشنوید ای کل خلقت این صدا را بشنوید
تا به کی افسانۀ بیگانگان در
گوشتان
گوش تا امشب صدای آشنا را بشنوید
فرق بتهـا را بـه همراه پیمبر
بشکنید
با کمان حمزه از بوجهلها سر بشکنید
ای بتان کعبه عمر بتگران سر
آمده
بشکنید اینک که ابراهیم دیگر آمده
منجی کل بشر بیرون شد از غار
حرا
با کلام روحبخش حی داور آمده
موسی عمران دیگر آمده از کوه طور
یا
مسیحا با ندای روحپرور آمده؟
همچنان هارون که با موسیبنعمران یار
بود
همره پیغمبر اسلام، حیدر آمده
پـای در چشم زمیـن و آسمـان در مشت
اوست
پیش رو حکم خداوند است و حیدر پشت اوست
محو شو ای تیرگی نور آمده
نور آمده
محفل توحید را شیرینترین شور آمده
دیوها را آید از هر سو
نهیبالفرار
دستهدسته بر زمین از آسمان حور آمده
ای تمام کوههای مکه این
آوای کیست؟
این محمّد یا همان موساست کز طور آمده
روز روز جشن آزادی زنهای
اسیر
یا که عید دختران زنده در گور آمده
با تبر محکم به فرق بتگران باید
زدن
این چنین از خالق معبود دستور آمده
باید اینک پشت حمال الحطب را
بشکنید
با شجاعت هر دو دست بولهب را بشکنید
ای امین وحی اینک بانگ «اقرأ»
ساز کن
یا محمّد از زبان ما سخن آغاز کن
یا محمّد همچو خورشید از حرا بیرون
بیا
بر تمام کائنات آغوش خود را باز کن
سنگ اگر از چار سو آید سپر کن سینه
را
با تبسم آنچه را میبایدت ابراز کن
پرچم توحید را بر قلۀ عالم بزن
خلق
را از شرق تا غرب جهان آواز کن
یا محمّد برترین اعجاز تو قرآن توست
هان، بگو،
اعجاز کن اعجاز کن اعجاز کن
مـا تـو را از انبیـا اعجاز برتر
دادهایم
بعد قرآنت وصیی مثل حیدر دادهایم
ای همه پیغمبران در انتظار
بعثتت
وی تمام عالم امکان دیار بعثتت
سنگهای کعبه میگویند تو
پیغمبری
کوههای مکه بیصبر و قرار بعثتت
مکه و مصر و حجاز و کوفه و شامات
نه،
وسعت ملک خدا باغ و بهار بعثتت
نیست بیم از غزوههای خیبر و احزاب و بدر
تا بوَد در دست حیدر، ذوالفقار بعثتت
تا مکان باقیست، تا چرخ زمان در گردش
است
میرسد بر خلق، فیض بیشمار بعثتت
بعد تو دیگر نیاید در جهان
پیغمبری
آری آری تا قیامت همچنان پیغمبری
ای فراز قلۀ هستی لوای
حکمتت
آفرینش تا قیامت غرق بحر رحمتت
سالها و ماهها و هفتهها و
روزها
میدرخشد تا قیامت آفتاب حکمتت
با لب شیرین گشودی روی و خندیدی به
سنگ
سنگ هم شرمنده شد از خلق و خوی و خصلتت
بیشتر آزار دیدی از همه
پیغمبران
ای همه پیغمبران مبهوت صبر و همّتت
تا زمین و آسمان بر پاست تو
پیغمبری
تا جهان باقیاست ماییم و کتاب و عترتت
این دو، تا روز قیامت با
همند و با همند
هـم نجـات عالمنـد و هـم چراغ آدمند
ما مسلمانیم و مهر
وحدت ما یا علی است
وحدت آن دارد که او را رهبر و مولا علی است
چیست وحدت؟
چنگ بر«حبلالمتین» حق زدن
ای تمام مسلمین حبلالمتین تنها علی است
تفرقه
یعنی جدا از دامن حیدر شدن
متحد باشید ای یاران امام ما علی است
در سپهر وحدت
و ایمان و عشق و اتحاد
محور توحید و خورشید جهانآرا علی است
من کیام تا نفس
پیغمبر امام ما شود
فاش میگویم امام حضرت زهرا علی است
ما تمـام عمـر
بـا قـرآن و عترت زیستیم
نیستیم آن دم که در خطّ ولایت نیستیم
کیست احمد؟-
شهر علم کبریا و در: علی است
باطن و ظاهر علی، اول علی، آخر علی است
دست و
شمشیر خدا، چشم خدا، وجه خدا
نص قرآن است آری، نفس پیغمبر علی است
آن دو تن
باید که بگریزند از میدان جنگ
تا شود معلوم تنها فاتح خیبر علی است
فتح بدر و
فتح خیبر حقِ شیرِ داور است
الفرار ای روبهان از معرکه، حیدر علی است
گر شوی
غافل به سوی این و آنت میبرند
ای برادر راه خود را گم نکن، رهبر علی
است
«میثما» نه شافعی نه مالکی نه حنبلی
بعـد پیغمبر فقط مـولا علی مولا
علی
مرآت ولایت 4 – غلامرضا سازگار
=====================================