انسان فاسق، به کسی گفته می شود که به طور آشکار و به دور از هرگونه پوششی، رفتارهای ضداخلاقی و قانونی و هنجاری را انجام می دهد و از عصیان ورزی خویش باکی ندارد.

ریشه فسق را باید در عدم بلوغ کمالی در ایمان شخص جست؛ زیرا عوامل ایمانی به شکل عامل درونی بازدارنده عمل نمی کند. از این رو، ممکن است شخص، اهل اسلام و ایمان باشد ولی اهل فسق و فجور نیز باشد؛ زیرا ایمان و اسلام وی به آن درجه نرسیده است که به شکل بازدارنده و عامل تقوایی عمل کند و او را از ارتکاب اعمال نابهنجار باز دارد.

بی گمان فسق و فجور در جامعه، آثار زیانباری را به جا می گذارد؛ زیرا همه اصول و مبانی اخلاقی و هنجاری جامعه را با خطر مواجه می کند و به سلامت اخلاقی آن آسیب جدی می رساند.

 

* فسق، پرده دری

جامعه سالم، جامعه ای است که قوانین و مقررات عقلانی و عقلایی و شرعی در آن از سوی همه شهروندان به دقت مراعات می شود و کسی به شکل آشکار از اطاعت آن بیرون نمی رود، هر چند که ممکن است در لایه های پنهان، قانون را دور بزنند و یا برخلاف آن عمل کنند و یا با شیوه های دقیق و ریز، اهداف و مقاصد قانون را زیر پا گذارند.

البته جامعه صددرصد سالم شاید هرگز تحقق نیابد. و لذا جامعه ای، سالم است که در آن بیشتر مردم در مسیر کمالی حرکت می کنند و قوانین را مراعات کرده و بر پایه آن عمل می کنند. بنابر این در هر جامعه ای می توان افرادی را مشاهده کرد که برخلاف حرکت کلی و اصلی جامعه حرکت می کنند و به خروج از قانون و اطاعت از آن عادت دارند. گروهی از آنها انسان های فاجری هستند و گروهی دیگر انسان های فاسقی می باشند که قوانین را نادیده می گیرند و از عمل بدان تخطی می کنند.

 

* فسق چیست و فاسق کیست؟

درباره معنای فسق گفته اند که فسق، در اصل به معنای خروج هسته خرما از پوست خود می باشد. این که به شخصی فاسق می گویند به سبب آن است که همانند خرما پوست خویش را می اندازد و باطن زشت خویش را آشکار می کند. این واژه درباره انسان در حقیقت بیانگر خروج گنهکار از مدار اطاعت و بندگی خداست که با گناه خود حریم و حصار فرمان الهی را شکسته و در نتیجه بدون قلعه و حفاظ مانده است. بررسی ها نشان می دهد که این واژه و مشتقات آن ۵۴ بار در قرآن به کار رفته است.

فسق، عمل و رفتار نابهنجاری است که زمینه ساز بسیاری از گناهان و اعمال ضداخلاقی و دینی می باشد. از این برخی ها آن را از دیگر واژگانی که شباهت معنایی به این واژه دارد، جامع تر دانسته اند؛ زیرا خروج شخص از مدار اطاعت و بندگی خداوند انسان را به سوی انواع و اقسام نافرمانی ها می کشاند. در این باره تفسیر نمونه ذیل آیه ۴۹ سوره انعام می گوید: فسق، معنای وسیعی دارد و هرگونه نافرمانی و خروج از راه و رسم بندگی خدا حتی کفر را شامل می شود.

در تمامی کتاب ها و فرهنگ نامه های عربی، فسق را به معنای خروج از اطاعت، دین و استقامت معنا کرده اند. به این معنا که واژه فسق در جایی به کار می رود که چیزی از مسیر درست و راستین خود خارج شده و به سوی فساد و تباهی گرایش یافته باشد. بر این اساس خروج از اطاعت خدا، قانون، حقیقت و مانند آن، معنای دقیق فسق می باشد. شخص فاسق با رفتار ضداستقامت و راستین خویش، چهره زشت معصیت و تباهکاری خویش را آشکار می کند.

چنان که گفته شد، فسق می تواند به معنی هرگونه خروج از وضعیت صحیح و مطلوب چیزی باشد. به این معنا که اگر چیزی به سوی فساد و نقص گرایش یافت، در حقیقت فسق ورزیده است. بر این اساس هر گناه، خطا، ترک حق و حقیقت، خروج از استقامت، خروج از طاعت و اطاعت به شرط آن که آشکار باشد، به معنای فسق شمرده می شود.

اگر بخواهیم برای این واژه معادلی ارائه دهیم شاید بتوان گفت که پرده دری بهترین واژه در زبان فارسی است؛ زیرا این معنا همانند افتادن پوست خرما و کنار رفتن پرده ای است که بر آن افتاده است. بنابراین کسی که فسق می ورزد نسبت به اصول اخلاقی و قانونی پرده دری روا می دارد و زشتی های اعمال خویش را بی هیچ پوششی، آشکار می سازد.

البته عده ای فسق را به معنای خروج از اطاعت خداوند با ارتکاب گناهان بزرگ دانسته اند و گفته اند کسی که به سوی معاصی و گناه کشش دارد و در انجام و گسترش آن تلاش می کند انسان فاجر است. البته این تفاوت از سوی همگان پذیرفته نشده است.

برخی دیگر گفته اند که فسق با ترک واجبات و ارتکاب محرمات تحقق می یابد و کسی که مکروهی را انجام دهد و یا مستحبی را ترک کند، فاسق نامیده نمی شود. برخی دیگر نیز کفر و ظلم و گناه را از مصادیق فسق دانسته اند.

 

* مصادیق فسق از نگاه قرآن کریم

فسق در قرآن مجید، به معنای عام آمده است که شامل مجرمان (گناهکاران)، منافقان، کافران و مشرکان و مستکبران و فاسدان و ظالمان می شود؛ و صفت مشترک همه آن افراد، عصیان و اطاعت نکردن از دستورهای خدای حکیم رئوف است.

در قرآن، قمار و تقسیم گوشت قمار با ازلام به عنوان فسق دانسته (مائده آیه ۳) و در برخی دیگر از آیات مصرف گوشت میت و خون ریخته شده و خوردن گوشت خوک نیز به عنوان فسق معرفی شده است. (انعام آیه ۱۴۵) در برخی از آیات نیز، هم جنس بازی و دیگر رفتارهای بیرون از دایره غریزه و فطرت مانند لواط و مساحقه به عنوان فسق مطرح شده است.

به نظر می رسد که هرگونه محرماتی که برای انسان زیان داشته باشد و سلامت روحی و جسمی بشر را به خطر افکند به عنوان فسق تلقی می شود، چنان که رفتارهایی که جامعه را از مرزهای اخلاقی بیرون برد و خانه و خانواده را تهدید کند نیز به عنوان فسق شناسایی و معرفی شده است که از جمله آن لواط و مساحقه می باشد.

به هر حال، خروج از حق، خروج از طاعت خداوند، پرده دری و بیرون بردن چیزی از وجه صحیح آن به وجه فسادش از معانی فسق است.

واژه «فِسق»، در قالب‏هاى گوناگون، پنجاه و چهار بار در قرآن آمده و در موضوعات و مصادیق مختلفى به کار رفته است از جمله:

۱. در مورد انحراف‏هاى فرعون و قوم او: «انّهم کانوا قَوماً فاسقین»( نمل، ۱۲)

۲. در مورد افراد چند چهره و منافق: «انّ المنافقین همُ الفاسقون»( توبه، ۶۷)

۳. در مورد آزار دهندگان به انبیا و سرکشان از دستورات آنان:«قالوا یا موسى‏ انّا لن‏ندخلها... القوم الفاسقین»( مائده، ۲۴ - ۲۶)

۴. در مورد کسانى که طبق قانون الهى داورى و قضاوت نمى‏کنند: «و مَن لم یحکم بما اَنزلَ اللّه فَاولئک هم الفاسقون»( مائده، ۴۷)

۵. در مورد حیله گران: «...بما کانوا یَفسقون»( اعراف، ۱۶۳)

۶. در مورد کسانى که وظیفه‏ى مهم امر به معروف و نهى از منکر را رها مى‏کنند: «اَنجَینا الّذین یَنهَونَ عن السوء و اَخَذنَا الّذین ظلموا... بما کانوا یَفسقون»( اعراف، ۱۶۵)

۷. در مورد کسانى که خانه، تجارت، فامیل و مادّیات را بر جهاد در راه خدا ترجیح مى‏دهند: «ان کان آبائکم... اَحبّ... واللّه لا یَهدِى القومَ الفاسقین»( توبه، ۲۴)

۸. در مورد گناهان علنى و انحرافات جنسى و شهوت‏رانى‏هاى ناروا. (قرآن به قوم لوط که گناه را در مجالس علنى و بى‏پروا انجام مى‏دادند، لقب فاسق داده است) «رِجزاً من السماء بما کانوا یَفسقون»( عنکبوت، ۳۴)

۹. در مورد بهره‏گیرى از غذاهاى حرام: «حُرّمت علیکم المَیتَةُ و الدّم... ذلکم فِسق»( مائده، ۳)

۱۰. در مورد تهمت زدن به زنان پاکدامن: «یَرمُونَ المحصنات... اولئک هم الفاسقون»( نور، ۴)

 

* چگونه با فاسق در ارتباط باشیم؟

در آیات فراوان درباره ارتباط با فاسقان دستورهایی آمده است، مانند: تحقیق درباره گزارش گنهکاران: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر فاسقی برای شما خبری(مهم) آورد، درباره آن تحقیق کنید. (سوره حجران، آیه۶)

نپذیرفتن گواهی گناهکاران: هرگز شهادتشان را در مورد امری نپذیرید. (سوره نور، آیه۴)

دوری از آنان: چنان که حضرت موسی کلیم (علیه السلام) جدایی از فاسقان را از خدا درخواست کرد و گفت: پس میان ما و این مردم تمرد پیشه داوری کن و ما را در انجام فرمان خود یاری رسان. (سوره مایده، آیه۲۵)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: پدرم علی بن الحسین(علیه السلام) به من فرمود: پسرم! از پنج نفر برحذر باش و با آن‌ها گفت و‌گو و همراهی نکن. گفتم پدر جان آنان چه کسانی‌اند؟ فرمود: برحذر باش از مصاحبت با دروغگو که او همانند سراب دور را برای تو نزدیک و نزدیک را برای تو دور می‌کند و بپرهیز از مصاحبت با فاسق، زیرا او تو را به لقمه‌ای یا کمتر از آن می‌فروشد و بر حذر باش از همراهی با بخیل که تو را در نیازمندترین حالت به مال او، خوار و زبون می‌کند و بپرهیز از مصاحبت با احمق که تلاش او برای سودرسانی به تو، زیان ‌آور است و بپرهیز از همراهی با قاطع رحم که در کتاب الهی مورد لعن است.(کافی، ج۲، ص۶۴۱)

مدارا با گناهکاران: رسول گرامی(صلی الله علیه وآله) فرمود: مدارا با مردم نیمی از ایمان است و نرمش با آن‌ها نیمی از زندگی است. امام صادق(علیه السلام) پس از نقل کلام پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: با گناهکاران در ظاهر معاشرت داشته باشید و با آن‌ها درگیر نشوید که به شما ستم می‌کنند. (کافی، ج۲، ص۱۱۷)

امیرمومنان(علیه السلام) در وصیت خود به امام حسن(علیه السلام) فرمود: با فاسق برای (حفظ) دینت مدارا کن و در قلبت از وی بیزار و با رفتارت از او برکنار باش تا همانند او نباشی. (الامالی، طوسی، ص۸)

 

* پیامد گرامی داشت گناهکاران

امیرمومنان(علیه السلام) به نقل از پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: هرگاه فاسقی بر مردم آقایی کند و زعیم قوم خوارترین آنان باشد و مرد گناهکار گرامی داشته شود پس باید منتظر بلا بود.(تحف العقول، ص۳۶)