قلم به دست گرفتم که با خدا باشم

قلم به دست گرفتم که از شما باشم

قلم به دست گرفتم که از تو بنویسم

و با ثنای تو همدوش انبیا باشم

قلم به دست گرفتم در انزوای خودم

که غرقتان شوم و از خودم جدا باشم

قلم به دست گرفتم که با دو بال غزل

در آسمان تو پر وا کنم رها باشم

قلم به دست گرفتم در ابتدا اما

نشد مسافرتان تا به انتها باشم

قلم ز دست من افتاد و دم زدم از عشق

کبوتری شدم و پر زدم به شهر دمشق

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

برای آمدنت لحظه بیقراری کرد

زمین دوباره خروشید و چشمه جاری کرد

فرشته روی زمین را به مقدمت می شست

ملک زمینه شب را ستاره کاری کرد

مدینه آمدنت را در انتظار نشست

و بهر دیدن تو ثانیه شماری کرد

طلوع اشک فشانت به مادر و پدرت

هوای خانه شان را کمی بهاری کرد

شروع ابری و بارانی تو و چشمت

مسیر آمدنت را بنفشه باری کرد

ولی تمام بهانست خوب میدانم

من از نگاه تو شوق حسین میخوانم

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 تو زینب آمدی و خواهر حسین شدی

تو زینت پدر و مادر حسین شدی

تو آمدی و من از خنده هات فهمیدم

که ناز کرده ای و دلبر حسین شدی

تو در کتاب خدا نه که بین مصحف عشق

نزول کرده ای و کوثر حسین شدی

رسیده ای و خداوند کرده مبعوثت

که بعد واقعه پیغمبر حسین شدی

تمام کوفه به  هم ریخت تا لبت وا شد

چو خطبه خوان شدی و حیدر حسین شدی

اگرچه بانویی اما علیِ کراری

فقط به دست خودت ذوالفقار کم داری

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

کدام واژه رسد بر مقام تقدیرت

کدام شعر و غزل می کنند تصویرت

به فهم و درک مقامت عقول کل بشر

هنوز هم که هنوزست مانده درگیرت

مفسران همه انگشت بر دهان هستند

ز آیه ای که شنیدی و طرز تفسیرت

حدیث چشم تو دیده به دیده می چرخد

و اشک ها همه مأمور امر تکثیرت

بدان که بعد علمدار تو علمداری

فدای دست تو و شانه علمگیرت

تو در اسارتی اما جلیله ای زینب

به حق حق که تو الحق عقیله ای زینب

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 تویی انیس غم و غم مجانبت بانو

که اشک و غصه شده قوت غالبت بانو

چه باشکوه به صحرا رسیدی اما بعد

کسی نماند که باشد مراقبت بانو

از آن طرف که بلا پشت هر بلا دیدی

ولی به عرش رسیده مراتبت بانو

به دست خط خودت حک شده به دفتر غم

تمام آنچه که دیدی، مصائبت بانو

ز دست می دهد ایوب عنان صبرش را

فقط ز خواندن قدری مطالبت بانو

اگرچه قد رشیدت خمید بی بی جان

کسی شکست شما را ندید بی بی جان

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

توان بده بپرم در هوای دستانت

توان بده که شوم غم سُرای دستانت

بگو از آن چه که حس کرد دست حیدریت

بگو که شعر بگویم برای دستانت

از آن امام بدون سپاه عاشورا

که بود ملتمس یک دعای دستانت

از آن طناب ضخیم پُر از گل سرخی

که داشت شرح غم ماجرای دستانت

از آن سه ساله پیر پر از کبودی ها

که گیسویش شده بود آشنای دستانت

من از نسیم دو دست تو یاس می بویم

به ذات فاطمی تو سپاس می گویم

=====================

دوباره شور در عالم به پا شد
سراي فاطمه غرق صفا شد
دوباره نوگلي آمد به دنيا
که دنيا در کف او هست يک جا
دوباره عرشيان محشر نمودند
طواف خانه ي حيدر نمودند
فرشته فوج فوج آيد ز بالا
مَلَک باران شده در بيت مولا
شب نور و شب پيدايش نور
کليم از شوق با سر آيد از طور
چرا که فاطمه آورده دختر
چه دختر! آنکه دل برده ز مادر
خدا تبريک اين مولود سرمد
فِرستد بر حبيب خود محمّد
پيمبر بوسه بر رويش فشانده
علي بر دامنش او را نشانده
تَبارک بر جمالش فاطمه خواند
علي دور سرش اسپند گرداند
شده محو جمالش ماه و کوکب
خدا فرمود:نام اوست زينب
روا باشد خدا گويد به حيدر
که إنّا أعطيناکَ کوثر
سلام حق به تو اي زينت أب
به حق که زينتي بر أمّ و بر أب
سلام اي زينب اي معناي ايمان
ز تو تفسير شد آيات قرآن
سلام اي زينب اي هستيِّ هستي
توئي آموزگار حق پرستي
سلام اي زينب اي مصداق عفّت
کجا و کِي بود دور از تو عصمت؟!
سلام اي مخزن سِرّ إلهي
بود دوري ز تو عين تباهي
حريمت به ز جنّات النّعيم است
صراط تو صراط المستقيم است
حريم تو به حق برتر ز عرش است
پَر جبريل آنجا سنگ فرش است
بود تيغ زبانت هم چو شمشير
که دشمن را نمودي تو زمينگير
براي حفظ دين تو بي قراري
به ميدان بيان چون ذوالفقاري
اگر چه تو علي را نور عيني
همه دانند تو عشق حسيني
سلام اي دختر والاي حيدر
به هر جا بوده اي يار برادر
حسين يعني تمام هست زينب
حسيني گشتنم در دست زينب
کِي از دامان تو من مي کِشم دست
سراپاي دل من زينبيه ست
اگر باشد حسيني اي به هستي
يقينا، بي شک و شبهه تو هستي
تو بودي هر کجا همراه با او
تو بودي هم قرين آه با او
دلت مجنون و شيداي حسين است
وجود تو تسلّاي حسين است
دل تو پر ز اندوه و ملال است
جدائي بين او و تو محال است
نمي دانم چه حالي داشت آنجا
که خود رفت و حسينش ماند تنها...
===================